
خب اینم از پارت دوم امیدوارم لذت ببرید دوستون دارم 🥰😍❤
از در اتاقت زدین بیرون و خواستین برین که... که یه دفعه پدرت جلوت ظاهر میشه😬 با یه لبخند گنده رو صورتش : کجا کجا شال و کلاه کردین؟! بگین ماهم بدونیم ؟!! تو: آااا، بابا کی اومدی؟؟ پدرت: من؟؟ همین الان. راستش میخوام یه چیزی نشونت بدم خیلی باحاله😁 تو: بابا ما میخوایم بریم یکم هوا بخوریم چون بعد این همه مدت که تو خونه موندیم فسیل شدیم... پدرت: ههه..باشه عزیزم خوش بگذره فقط نمیخوای منم باهات بیام؟؟ دلت واسم تنگ نمیشه؟؟ چجوری میتونی این کیوتو تنها بذاری؟؟🥺😦 تو میخندی و میگی : باابااا من که قرار نیست برنگردم ... چند ساعت دیگه میام🤗 یه دفعه بابات دستاشو میزاره رو شونات و هلت میده جلو میگه باشه باشه خوش بگذره دخملم ❤ تو: بابا دیگه اینقد کیوت نشو 😁😅
برش زمانی⬅️⬅️⬅️🕕⏭ تو و جویی نشستین روی صندلی های انتظار فن ها تا نوبت شما بشه که برین و اعضا رو از نزدیک ترین فاصله ممکن ببینین. جمعیت خیلی زیاده و تقریبا نمی تونی اعضا رو ببینی. همینجوری که سعی داشتی اعضا رو ببینی ، یه چیزی رو زیر دستت حس کردی چون اصلا به جز اعضا حواست به چیز دیگه ای نبود از ترس سکته کردی 😵😳😨 انگار لرزش یه چیزی بود ... فهمیدی گوشیته که داره زنگ میخوره😅چون سر ویبره بود و دستتو گذاشته بودی روی کیفت میتونستی حسش کنی. گوشیتو از تو کیفت در میاری و میبینی شماره ناشناسه و جواب نمیدی و میزاریش کنارت(گوشیو). نوبت شما میشه بلند میشین تا برین سمت جایی که پسرا نشستن. دوست و پات از شدت هیجان و خوشحالی میلرزن ، یه حس عجیبی داری، با اینکه اصلا اهل نشون دادن احساساتت نیستی ولی الان دوست داری از خوشحالی گریه کنی ☺🥺
اولین عضوی که نشسته سوهو اِ : سوهو لبخند میزنه و بهت دست میده و میگه سلام...خوشحالم میبینمت(توجه : اینو فقط به تو یکی نمیگه و به بقیه هم میگه) تو: سلام ...ممنون منم از دیدنتون خیلی خیلی خوشحالم .( سعی میکنی رسمی حرف بزنی 🤪) لبخند میزنه و دستشو سمتت دراز میکنه ( لعنت بر ذهن منحرف) تا چیزی که ازش میخوای رو برات امضا کنه رو بگیره و امضا کنه . زود دستتو میبری تو کیفت و..
دفتری که امروز مخصوص امضا ی اکسو گرفته بودی رو در میاری و میدی به سوهو سوهو: به اسم کی امضا کنم؟ ¿¡! تو : یوهی ... سوهو زمزمه میکنه : برایه یوهی خانم. ازش خداحافظی میکنی و میری سمت دومین نفر که کریس باشن، یه نفر جلوت بود و هنوز نوبت تو نشده بود ... (جویی پشت سرته). قبل از اینکه کریس حرفی بزنه تو سلام میکنی کریس: بهت نگاه میکنه و میگه :سلام ، حالت خوبه؟ و باهات دست میده و تو هم باهاش دست میدی و میگی: آره ممنون. (تو دلت: ☺😍🤑) و دفترت رو میدی تا برات امضا کنه و اونم برات امضا میکنه و میگه : بعدا میبینمت . تو هم تعظیم میکنی و میری سمت نفر بعدی : شیومین: سلام ، از دیدنت خوشحالم. تو: سلام منم همین طور، راستش این اولین باره که شما رو از نزدیک میبینم . شیومین : لبخند میزنه و میگه : از این به بعد بیشتر سر بزن و میخنده و تو هم میخندی و امضا میکنه و همینطوری از همه اعضا امضا میگیری.
از همه امضا میگیری و تموم میشه . برش زمانی⬅️⬅️⏭تو و جویی تویه ماشین نشستین و دارین میرین خونه . جویی: هی راستی فردا کنسرت اکسواه نه؟؟؟ تو : راست میگی ها اصلا حواسم نبود 😑🤐😬 البته اصلا وقت داشتیم که حواس داشته باشیم 😅🤪 جویی: واقعا.. حالا زود باش با گوشیت بلیت بخر که فردا که رفتیم بگیریمشون.. تو: خودت چرا خودت نمیگیری؟ جویی: آخه عقل کل اگه گوشیم شارژ داشت اصلا میذاشتمش خونتون ؟؟😑😶 تو: اِاِاِ .. باشه حواسم نبود🙈 دست میکنی تو کیفت تا گوشیتو در بیاری ولی هرچی میگردی پیداش نمیکنی برمیگردی سمت جویی و میگی : گوشیم نیست😨😰😱 ( جویی: @ ، تو $) @: راست میگی یا دوباره داری شوخی میکنی؟ $: به قیافم میخوره شوخی کنم؟؟؟😐 @ : 🧐نه... از اون طرف پیش اعضا و توی محل فن ساین :
از اون طرف تو فن ساین : فن ساین تموم شده و اعضا دارن به سمت در خروجی حرکت میکنن . یه دفعه یه گوشی زنگ میخوره و بادیگارد سوهو که آخرین نفر داره حرکت میکنه درواقع پشت سر سوهو صدای زنگ تلفن رو میشنوه و میره سمت صدا و یک گوشی می بینه برش میداره و میره سمت سوهو . سوهو: چی شده؟ بادیگارد: فک کنم گوشیه یکی از فناست که جاش گذاشته. سوهو میخواست حرف بزنه که دوباره گوشی زنگ خورد. تو و جویی از اون طرف تو ماشین: جویی:یعنی کجا گذاشتیش؟ تو : نمیدونم 😖😨🥵🤧اصلا تو با گوشیت یه زنگ بزن ببینم کجاست جویی: واااای خنگولکم مگه نمی گم گوشیمو نیاوردم 😳؟؟!!! تو: 🤣😅😭😭😭🤧🥵 جویی با خودش زیر لب : بچه هم گریه میکنه هم میخنده😑😐 ( البته تو هیچ وقت جلوی کسی گریه نکردی ، الانم گریه نمیکنی فقط داری صدا در میاری)
راننده تون که تا الان ساکت بود و هیچی نگفته بود به حرف میاد و میگه: مشکلی پیش اومده خانم؟ چون حواست یه جای دیگه بود میگی: هااا... آااا... . چیزه.. میخواستی حرف بزنی ولی حرف تو قطع میکنه و میگه: نه اینکه بخوام گوش بدم اما احساس میکنم مشکلی پیش اومده خانم. تو : چیزه می شه گوشیتون رو بدید باید یه زنگ بزنم چون گوشی هامون رو نیاوردیم. اولش با تعجب نگاهت میکنه و با خودش میگه: مگه بچه های امروزی هم بدون گوشی جایی میرن؟ 🤨🤔😮( تو ذهنش) ( چون نمیخوای پدر و مادرت از اکسوال بودنت فعلا بویی ببرن یجورایی بهش دروغ میگی) راننده: حتما . و گوشی رو میده بهت و میگه بفرمائید تو هم میگیریش و میگی ممنون . زود میری توی تلفن و زنگ میزنی به گوشیت . از اون طرف اکسو : سوهو که میبینه گوشی دوباره زنگ میخوره از بادیگارد میگرش و جواب میده: سوهو: الوو؟ یه دفعه مثل برق گرفته ها گوشی رو پرت میکنی سمت جویی خدا کمک کرد جویی گوشی رو گرفت وگرنه گوشی مردم می شکست😐😑😳 جویی: 😳😨😐؟ تو با اشاره بهش میگی جواب بده . اونم که نمیخواست پشت خطی رو منتظر بزاره گوشی رو میزاره رو گوشش و میگه: ( مکالمه سوهو و جویی )( جویی @ سوهو ₩) @ ببخشید میتونم بپرسم شما کی هستید؟؟ ₩ من سوهو ام عضو اکسو. @ 😮😲😳 چشاش چهار تا میشه و با تعجب به تو به گوش اشاره میکنه 👈🏻📱 تو جوری که کسی نفهمه میگی : چیهه؟؟ سوهو که میبینه جویی ساکت شده میگه: الوو ؟؟
راننده تون که تا الان ساکت بود و هیچی نگفته بود به حرف میاد و میگه: ببخشید خانم مشکلی پیش اومده؟ چون حواست یه جای دیگه بود میگی: هااا؟؟... آااا.. میخواستی حرف بزنی ولی حرف تو قطع میکنه و میگه: نه اینکه بخوام گوش بدم اما احساس میکنم مشکلی پیش اومده خانم. تو : چیزه می شه گوشیتون رو بدید باید یه زنگ بزنم چون گوشی هامون رو نیاوردیم . اولشبا تعجب نگاهت میکنه و با خودش میگه : مگه بچه های امروزی هم بدون گوشی جایی میرن؟🤔🤨( تو ذهنش) ( چون نمیخوای پدر و مادرت از اکسوال بودنت فعلا بویی ببرن یجورایی بهش دروغ میگی) راننده: حتما و گوشی رو میده بهت و میگه بفرمائید. تو هم میگیریش و میگی ممنون. زود میری توی تلفن و زنگ میزنی به گوشیت . از اون طرف اکسو: سوهو که میبینه گوشی دوباره زنگ میخوره از بادیگارد میگرش و جواب میده: سوهو : الوو؟؟ یه دفعه مثل برق گرفته ها گوشی رو پرت میکنی سمت جویی خدا کمک کرد جویی گوشی رو گرفت وگرنه گوشی مردم می شکست😐😑😳 جویی: 😐😳😨؟؟؟ تو با اشاره بهش میگی جواب بده . جویی که نمیخواست پشت خطی رو منتظر بزاره گوشی رو میزاره رو گوشش و میگه: ( مکالمه سوهو و جویی جویی) ( جویی @ سوهو ₩ ) @ سلام. ببخشید میتونم بپرسم شما کی هستید؟؟! ₩ من سوهو ام عضو اکسو . @ 😲😳چشاش چهار تا میشه و با تعجب به تو به گوشی اشاره میکنه 👈🏻👈🏻📱 تو یواش جوری که کسی نفهمه میگی : چیه؟ سوهو که میبینه جویی ساکت شده میگه: الو؟؟ @ ااا... م..میتونم.. بپرسم... گ..گوشی دوستم کجاست؟؟ ( جویی تو سر خودش: 🤦♀️🤦♀️احمق آخه این سوالی بود پرسیدی؟ خو پیش خودشه دیگه . باید میپرسیدی شما کجایین 🤦♀️) @ م.. منظورم این بود که ش.. شما کجایین. ₩ ماا.. شما اکسو الید درسته؟؟ @ بله بله.. ₩ پس حتما میدونید فردا کنسرت اکسواه نه؟ @ بله میدونم . ₩ پس اگه میشه فردا توی اتاق استراحت آیدل ها بیاین و گوشی رو تحویل بگیرید. @ چشم . ممنون. ببخشید مزاحم شدم . ₩ نه 😊خدا نگه دار @ خدا حافظ ( مکالمه تمام😐🔪)
راننده تون که تا الان ساکت بود و هیچی نگفته بود به حرف میاد و میگه: ببخشید خانم مشکلی پیش اومده؟ چون حواست یه جای دیگه بود میگی: هااا؟؟... آااا.. میخواستی حرف بزنی ولی حرف تو قطع میکنه و میگه: نه اینکه بخوام گوش بدم اما احساس میکنم مشکلی پیش اومده خانم. تو : چیزه می شه گوشیتون رو بدید باید یه زنگ بزنم چون گوشی هامون رو نیاوردیم . اولشبا تعجب نگاهت میکنه و با خودش میگه : مگه بچه های امروزی هم بدون گوشی جایی میرن؟🤔🤨( تو ذهنش) ( چون نمیخوای پدر و مادرت از اکسوال بودنت فعلا بویی ببرن یجورایی بهش دروغ میگی) راننده: حتما و گوشی رو میده بهت و میگه بفرمائید. تو هم میگیریش و میگی ممنون. زود میری توی تلفن و زنگ میزنی به گوشیت . از اون طرف اکسو: سوهو که میبینه گوشی دوباره زنگ میخوره از بادیگارد میگرش و جواب میده: سوهو : الوو؟؟ یه دفعه مثل برق گرفته ها گوشی رو پرت میکنی سمت جویی خدا کمک کرد جویی گوشی رو گرفت وگرنه گوشی مردم می شکست😐😑😳 جویی: 😐😳😨؟؟؟ تو با اشاره بهش میگی جواب بده . جویی که نمیخواست پشت خطی رو منتظر بزاره گوشی رو میزاره رو گوشش و میگه: ( مکالمه سوهو و جویی جویی) ( جویی @ سوهو ₩ ) @ سلام. ببخشید میتونم بپرسم شما کی هستید؟؟! ₩ من سوهو ام عضو اکسو . @ 😲😳چشاش چهار تا میشه و با تعجب به تو به گوشی اشاره میکنه 👈🏻👈🏻📱 تو یواش جوری که کسی نفهمه میگی : چیه؟ سوهو که میبینه جویی ساکت شده میگه: الو؟؟ @ ااا... م..میتونم.. بپرسم... گ..گوشی دوستم کجاست؟؟ ( جویی تو سر خودش: 🤦♀️🤦♀️احمق آخه این سوالی بود پرسیدی؟ خو پیش خودشه دیگه . باید میپرسیدی شما کجایین 🤦♀️) @ م.. منظورم این بود که ش.. شما کجایین. ₩ ماا.. شما اکسو الید درسته؟؟ @ بله بله.. ₩ پس حتما میدونید فردا کنسرت اکسواه نه؟ @ بله میدونم . ₩ پس اگه میشه فردا توی اتاق استراحت آیدل ها بیاین و گوشی رو تحویل بگیرید. @ چشم . ممنون. ببخشید مزاحم شدم . ₩ نه 😊خدا نگه دار @ خدا حافظ ( مکالمه تمام😐🔪)
جویی گوشی رو جوری که انگار خبر خیلی بد یا خیلی خوبی شنیده پایین میاره و با تعجب به تو زل زده. تو که تا الان ساکت بودی و هیچی نگفته بودی: چیه؟؟ ( در همین حین که داری ازش سوال میپرسی تکونش میدی) چته؟؟ یااا!!! @ سوهو... € سوهو؟؟ سوهو چیی؟ عوووف تو الان چیکار به سوهو داری؟ میگم گوشیم چی شد؟ @ اَاااه بچه اینقدر منو تکون نده بالا اوردم 🥴😵🤮🤢😡 € ببخشید ببخشید 🙏😬 خب بگو چی شد دیوونم کردی . @ منم میخوام بگم اگه تو گذاشتی؟؟؟ ... میری عقب و خیلی کیوت بهش نگاه میکنی . @ سوهو گوشی رو جواب داد... € 😐.. @ بابا راست میگم خودش بوود..€همچنان 😐😑 @ نچ... ببین ازش پرسیدم اسمش چیه و اون گفت سوهو عضو اکسو به خدا خودم با گوشای خودم شنیدم € 🤨😐 @ اصلا به من چه ولم کن حالا که باور نمیکنی خودت بهش زنگ بزن ☹😕 € یا.. یایاااا تولو خداا 🥺🙇♀️ باشه باشه باور کردم حالا بگو چی شد •~• @ گفت فردا که اومدین کنسرت بیاین و از اتاق استراحت آیدل ها گوشی رو تحویل بگیرید ... € واقعا اینو گفت 🧐؟ @ 😐😪 € آااا باشه باشه همین و گفت... همین وگفت برش زمانی : >>>> توی کنسرت : از زبان تو: اولین اجرا شون آهنگ معجزه در دسامبر بود ( miracles in December) اشک همه رو در آورد جویی هم که کنارم بود از همه بیشتر آزار دهنده بود. ( نکته: همون طور که میدونی تو اصلا جلوی کسی گریه نمیکنی)
۵ تا آهنگ از آلبوم معجزه در دسامبر اجرا می کنن و واقعا کارشون حرف نداشت. تازه میفهمم چرا پدرم اینقدر ازشون تعریف کرد و چرا اینقدر آلبوم هاشوپر فروش بود. کنسرت تمام شده بود و اعضا یکم حرف زدن و بعدم رفتن. اکسوالا هم با چشمای خیس از درای سالن میزدن بیرون . و من هم به طور عجیبی دوباره اون لرزش و استرس به سراغم اومد 🤦♀️😑 جویی با دستش تکونت میده و میگه باید بریم .تو: کجاست؟ جویی: چمدونم باید بگردیم . شاید راهنما داشته باشه. تو: 🤦♀️😑آخه اگه نقشه این ساختمون رو در و دیواراش بود که الان ساسنگ فنا آیدل هارو نابود میکردن . جویی: پس چیکار کنیم؟؟ 🤷♀️تو: دنبالم بیا.و راه میفتی . جویی : کجا میرییی؟؟ صبر کن منم بیام . بعد از خیلی گشتن چندتا در توی یه راه روی خیلی بزرگ میبینین . تو: شاید همینجا باشه . اما از کجا بفهمیم کدومه؟؟؟هااا . قیافه هر دوتون تو اون لحظه : 🤷♀️🤐😐😶. جویی: پ من چه بدونم تو دسته گل به آب دادی . یه دفعه چند قدم میری جلو و در یکی از اتاقارو میزنی . جویی: هی چیکار میکنی؟ مگه میدونی کجان؟؟ تو: نه. ولی باید ببینم باید بپرسم دیگه نه؟ جویی: 🤷♀️ یه دفعه در جلوت باز میشه و یه مرد خیلی هیکلی جلوت می ایسته و تا بیای به خودت بیای...
خب دوستان این پارت هم تموم شد ببخشید واقعا خیلی دیر شد چون مثلا من ۱~۲ ساعت می نشستم مینوشتم بعد میزد این صفحه بالا نمیاره و اذیت میکرد .بابت صبرتون ممنون 🥰😍😊🐾🌸🌺🌷⚘🌹دوستون دارم ..بای
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
امتحان تموم شد و ت پارت بعد نزاشتی بزار پدرم اومد جلو چشم😶
بعدییییییییییییییییییییییییییییی
چشششمممم😚
عالی خیلی قشنگ بود
مرسی ❤❤❤