برگشتم سمتش دراکو بود
دستشو به سمتم دراز کرد و گفت
دراکو: باید باهات حرف بزنم
بدون نگاه کردن به شخص دیگه ای دست/شو گرفتم و باهم رفتم بیرون
در حین رفتن نگاهای همه رو حس میکردم ولی خب مهم نبود
رفتیم سمت یه قسمتی که هیچکس دید نداشت و یه پنجره بزرگ دایره شکل بود که به سمت باغ پشتی هاگوارتز بود
روبه روی هم ایستادیم
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
محشررر
عالی بود ❤️♥️