فقط خودم و خودت ۱۵

که یهو دیدم لیدی باگ جلوم وایستاد و گفت: ببینم کت ام....میتونیم یکم حرف بزنیم😅 گفتم: البته😊 و از جام پاشدمو باهم تو پارک راه رفتیم بعد چند دقیقه سکوت گفتم : خب درمورد چی میخواستی حرف بزنی🤨 ؟ گفت: خب میخواستم بگم م....متاسفم😓 گفتم: چی؟ بابت چی؟ 🤨گفت: بابت اون روز.‌...بابت اون روز معذرت میخوام 😞گفتم: نه موردی نیست

گفت: واقعا🤨 گفتم: آره بابا😉 که یهو یاد هدیم افتادم گفتم: اوه هدیت و از تو جیبم جعبه ی هدیه رو در اوردم ازم گر.فت.شو گفت: اوه ممنونم🤩 گفتم: خواهش میکنم😊 که یهو ب.غ.ل.م کرد ت.ع.ج.ب کردم و گفتم: این برای چیه😯؟ گفت: برای همچی☺️ سر.خ شدم

از زبون لیدی باگ: بعد اینکه از ب.غ.ل.ش ج.دا شدم خودمم یاد هدیم افتادم😆 گفتم: اینم برای تو😊 گفت: مرسی🤩 و کادو رو باز کرد وقتی لباسو دید گفت: واو 😍کار خودته؟ گفتم: آره البته😎 و بعد چند دقیقه حرف زدن رفتیم پیش بچه ها و اون رفت یه طرف و منم رفتم یه طرف که یهو...😨😨

الیا و پیگلا اومدن کنارم الیا گفت: وایییی چقدر عالی بوددد😍😍😍 پیگلا ام گفت: آره خیلی خوببب بود😘😘 گفتم: آه نه چی میگین این به ف.ا.ج.ع.ه بود😣😖 ریناروژ: نه بابا تازه فیلمم ازتون گرفتم😎🥳 داد زدم: چییییییییی😨😨؟ گفت: فیلم ازتون گرفتم😏 گفتم: الیااااا😠😠😠 و دویدم س.م.ت.ش اونم در رفت

خلاصه بعد چند دقیقه دویدنامون تموم شد و هردو آب خوردیم که دیدم کت‌ اومد ن.ز.د.ی.ک.م هل شدم😰 که الیا بهم گفت: خوبه منم رفتم برای فیلم برداری 😎گفتم: ها؟😧 چی نه فیلم نگیری ها 😠😠گفت: میگیرممم😌 و رفت که کت نوار کامل اومد پیشم و گفت: بانو با من راحت نیستی نه‌🤧😔؟ گفتم: چی🤨؟ نه چی میگی بابا ؟ معلومه که باهات راحتم😊 گفت: که این طور😔 دیدم انگاری ناراحته برای همین گفتم : آ...فقط خستم همبن بخاطر همینه فقط

از زبون کت نوار: گفتم: فهمیدم😆 خب دیگه فک کنم وقت رفتنه😉 و اشاره کردم به چراغا که داشتن خاموش میشدن گفت: آره راست میگی😅 و هردو رفتین طرف خونه هامون که حواسم نبود و از در جلویی وارد شدم 🥶

ناتالی گفت: آ..ادرین ولی تو مگه...😧حرفشو قطع کردمو گفتم: فقط یه بار بود ناتالی😔 میشه به پدرم نگی😣؟ گفتم: خب...باشه😊 نمیگم گفتم: مرسی❤️ و رفتم تو اتاقم و همین جوری بالا و پایین پریدم🤩🤩

خب تموم شد دوست داشتین نظر بدید و لایک کنید بای بای 😘😘😘❤️❤️❤️😘😘