یو گایز چطورین رفقا این اولین تست داستانیه منه امیدوارم دوس داشته باشید و باید بگم که این داستان غمگین طنز و عاشقانه ست این داستان اصلا ترسناک نی و فقط این سه ژانر رو داره امیدوارم این تستچی عزیز این داستان رو قبول کنه باتشکر
از زبان کاملیا:
هوا بسیار سرد بود تنهای تنها تو خیابونا قدم میزدم از بدشانسی من با تیشرت و شلوارک بودم ( عکس این تست و عکس این پارت عکسه کاملیاست )چون صبح هوا آفتابی بود ولی الان بارونی اوفففف همون لحظه حس کردم دیگه قطره های بارون تو صورتم نمیچکید برگشتم دیدم پسری با موهای قهوه ای و چشمانه سیاه پشتم وایستاده و چتر رو بالا سرم گرفته بهش گفتم:ببخشید شما؟
گفت:من اسمم کای هستش و شما؟
گفتم:منم کاملیا♥~♥
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
بایسم کوکی جونم
البته من پسرم 🤚😎
خیلی قشنگ بود منتظر پارت بعدیت هستم
چشم حتما عزیزم