های گایز . خوش اومدین به این پست . خیلی وقته نبودم اما برگشتم با یه کمیک دیگه که درباره ماجراجویی در پاریس هستش و همه چیز از زبون مرینت هست ....بریم که داشته باشیم❤️
الو آدرین ، حالت خوبه . یه دفعه ای سکوت کردی ...اتفاقی واسه مامانت افتاده ؟
آدرین گفت: نه خوبم فقط....یه سری چیزا برام نامفهومه. میدونی ، احساس میکنم یه تیکه از وجودم پیش یه نفر دیگه هستش.
یه دفعه ای یاد گابریل افتادم . تصورش سخته که دیگه وجود نداره . به آدرین گفتم : میدونم چه حسی داره . اون تیکه از وجودت پیش پدرته. آدرین با بغض گفت : دلم براش تنگ شده . و دیگه نتونست جلوی بغضش رو بگیره و گریه کرد. بغض توی گلوی خودمم گیر کرده بود . با آدرین خداحافظی کردم . شاید بهتر بود تنها باشه . مامانم واسه شام صدام کرد اما بهش گفتم نمیخورم و میخوام بخوابم .
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
لیدی باگ و کت نوار=لیدی نوار❣👌🥲
❤️🖤