جک میراکلسی ۲

لیدی باگ:کت چرا تو بالشتک شکر ریختی😑 کت :چون خوابای شیرین ببینی بانوی من 😺 لیدی باگ:خدایا منو از دست این بکش🤦

آلیا :مرینت باز ادرینو دید 🤦 رُز:آخیی مرینت :ادَبدَلالو بالا آدرین :😊

مرینت :خوش باحاله ت لایلاامروز روزه آشغاله لایلا :چرا مرینت:چون امروزو به تو اختصاص دادن 😁 آلیا :گل گفتی دختر 👌 لایلا:😠

(کلویی و مرینت هم زمان ) اَه کاگامی عین قورباغه چسبیده به آدرین مرینت :تو چرا حرف منو زدی کلویی :من اول این حرف رو زدم چرا تو حرف منو زدی (فردا صبح) همچنان ادامه داشت تا اینکه بالاخره آلیا پیداست و جداسازی رو انجام داد

تیکی :پلگ از پنیر کممبر خسته نشدی (پلگ درحال خوردن پنیر کممبر) پلگ :خیر سوال بعد

مرینت :لایلا لایلا:بله مرینت :میگم اگه من مغزم خراب شد مغزت رو میدی من لایلا:چرا مرینت :چون هیچوقت ازش استفاده نمی کنی و سالمه لایلا:بی نمک