پارت اول:) ناظر منتشر پلیزز:)
برگشتم و به آینه خیره شدم چشمای سیاه رنگم به قرمزی میزد با پشت دست اشکای روی صورتم رو پاک کردم نگاهم به شاخه گل رز سفید افتاد که بغض قفل شده توی گلوم شکست و اشک های تازه جای اشک های خشک شده رو گرفتن همه چیز توی سرم تکرار شد { تقدیم به تو که قشنگ ترینی } گل رو روی میز رها کردم و روی تخت نشستم و به در چشم دوختم چقدر دلم میخواد در باز بشه و تو با لبخندی که روزم رو میساخت وارد بشی و بگی چرا ناراحتی؟ چرا گریه میکنی؟ دستم رو روی صورتم گذاشتم که در اتاق باز شد و نگاهم سمت در کشیده شد _تا کی قراره اینطوری گریه کنی؟ +تا وقتی که حالش خوب شه و برگرده پیشم! _اورانوس! اون...ممکنه...+با صدای لرزون از روی تخت بلند شدم و گفتم اون..اون خوب میشه...از اتاق رفتم بیرون و از پله ها دویدم پایین و از خونه خارج شدم باد شدت گرفته و برگ های زرد و قرمز توی آسمون به پرواز در اومده بودن نفس نفس زنان روبه روی بیمارستان ایستادم از سه پله ی دم در بالا رفتم و وارد فضای دلگیر بیمارستان شدم به سمت پرستار هجوم بردم و روبه روش وایستادم قبل از اینکه چیزی بگم گفت : اورانوس وضعیتش تغییری نکرده میتونی ببینیش اما زیاد طول نکشه اورانوس : نفس عمیقی کشیدم و از کنارش گذشتم
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
43 لایک
نننهههههههه 😭😭😭
خوب شروع کردی😐😭(داستانو خراب کنی میریزم سرت😐😐😐😐)
پس قراره بریزی سرم😂
😐😐😐😐کارت تمومه......
حیحی😂
بینظیرهههعه لنتییی🥲🐾
ممنونن بیب
مشتاقانه منتظر قسمت بعدم ...
اشکم جاری شد به خدا😭🎀
منتشر کن:)
گریه نکن لاو من
زود به زود پارت هارو بزار پلیزززqwq❤️
اگه بتونم چشم
به به داستان جدید عالی بود♡:)
ممنونم لاوم
عالی بود
مرسی بیب
قشنگ بود:)
تنکک یوو لاوم
مثل همیشه بود=عالییییی>>
ممنوننن قشنگم
محشررر بود💙🖤
ممنونمم بیب