فک کنم با بعدی تموم شههه😃
_راس میگی...چ میشه کرد...یوکی بعد زدن حرفش دست میونو گرفت و سمت دفتر یونگی رفتن..._چرا اونطوری بهش گفتی؟..._چطوری گفتم؟..."راستم مگ بد گفت؟"..._همونطوری ک گفتی...یوکی کاملا پوکر ب میون نگاه کرد و بعد چندثانیه یکی محکم توی پیشونیش کوبوند..._خدایا تاوان گدوم گن💃🏻اهمه ک اونیم اینقد خ💃🏻له؟...یوکی جلوتر از میون سمت دفتر یونگی رفت و میونم پشت سرش رفت...نامجون و یونگی برگه هایی ک تو دستشون بودو نگاه میکردن و کنار مینداختن..._این همه برگه واس چیه؟...یونگی و نامجون با صدای یوکی همزمان سرشونو بالا اوردن..._چی؟اینا درخاست واسه ثبت نامه...برا دانشجوهایی ک میخان دانشگاهشونو عوض کنن..._عاووو..._هیونگ*تقه زدن ب در..._سلام جیمین..._سلام...سلام دخترا..._سلام*لبخند..._هیونگ من دا...اینا چیه؟*برداشتن ی برگه...درخاست برا ثبت نام؟..._عار...کلی دانشجو هستن ک میخان دانشگاهشونو عوض کنن و بیان اینجا...نمیدونم قبول کنم یا ن..._خب یونگیا...میتونی ی ازمون برگزار کنی..._ازمون؟..._عار...ک ببینی میتونن بیان اینجا یا ن چون بهرحال دانشگاه تو پیشرفته تر درس میده..._راس میگی ولی از سالای مختلفن..._ن بابا؟خب میدونم...چندتا کلاسو خالی کن بزار واس ازمون..._یوکی بدم نمیگه هیونگ..._اوهوم...باشه حالا ببینم...ولی اگ گذاشتم شما دوتارو میزارم مراقب باشین...یوکی و میون با حرف یونگی خنده کوچیکی کردن...نامجون و یونگی دوباره مشغول چک کردن برگه ها شدن و یکم بعد میون بالا سر نامجون ایستاد..._بیبینممم...یااا این پسره از من کوچیکترههه..._عار خب...خود یونجونم از تو کوچیکتره..._عارهههه..._خب هیونگ من دارم میرم..._برو بسلامت...جیمین بعد خداحافظی با اعضای داخل دفتر بالبخند از دانشگاه خارج شد..._جیمین چندوقته دیگه نمیاد دفتر...چش شده؟..._اون روز ک اومدم از دفتر برگه بگیرم صدای جیغشو شنیدم...داد زد ینی..._چی؟...یا علی دلم برا بچه ها سوخت..._مگ چیه؟جیمین ک خیلی صافت و گوگوله..."خاعرم حجابت😔"..._عار ولی تو ک عصبی شدنشو ندیدی...قرمز میشه همرنگ لبو...صداشم از صدای یونگی بم تر میشه و ولومشم دیگه نمیگم...چشمای یوکی و میون با تعریفایی ک نامجون از عصبانیت جیمین میکرد درشت شد و اب دهنشونو با ترس قورت دادن..._ترجیح میدم دیگ سر کلاسایی ک با جیمین دارم نفس نکشم...نظر تو چیه اونی؟..._ب نظر من اگ جس💃🏻دمون بره بهتر باشه..._راس میگی..._میون و یوکی برین ژاکتتونو بپوشین میخایم بریم..._نریمممم..._حرف نباشه کلی تکلیف دارین..._خیلی نام💃🏻ردی نامجون...بخاطر پچ پچ دوتا بچه سر کلاست کلمون باید جریمه شیم؟..._دیگ مشکل من نیس..._ینی چی؟اتفاقا خیلیم مشکل توعه...حداقل منو یوکی ننویسیم..._برو ژاکتتو بپوش..._ایححح...اصن من قهرم...میون با قدمای بلند سمت صندلی کنار میز یونگی رفت و دست ب سینه روش نشست و ب حساب خودش با نامجون قهر کرد...نامجون اروم خندید و سرشو ب نشونه تاسف تکون داد..._هی هیونگ*اروم...اگ از ی دختر عذرخاهی نکنم چی میشه؟..._حلواتو میدن..._عاها...نامجون چندتا برگه تو دستش رو با ضربه زدن ب میز صاف کرد و روی برگه ها تصحیح شده گذاشت...چندتا برگه دیگه رو برداشت و شروع ب خوندن کرد...
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
17 لایک
محشرررر❤🫂
قوبونت💕😃
۵۰تا بازدید🙂💖
😀💕
عالییی
😃❤
جعرررر،جالب بود
😀❤
عالیییییی بودددددددد💖
😃💕
تمومش نکنننن نههههه
هعیییی😀
وای ایول دمت گرمممممم عالی بود
💃🏻