لنا :مامان ممکنه نتونیم از دیوار رد شیم؟لیلی:عزیزم این اتفاق تقریبا غیر ممکنه البته تا وقتی که ماگل ها حواسشون نباشه«دست لنا رو گرفت و با وسایل مدرسه لنا از بین ستون 9 و 10 عبور کردن و پشت سرشون هری و جیمز وازد شدن»لنا:وااای خدای من این چ جادوی جالبی بود هری:اره این خیلی با حاله «یهو مالی و ارتور اومدن پیش خانواده پاتر»ارتور:سلام جیمز خیلی خوشحالم که میبینمت جیمز منم همینطور مالی: لیلی خیلی خوب شد که دیدمت باید این و ببینی لیلی: سلام مالی«لیلی و مالی رفتن اون طرف تر و ارتور و جیمز هم مشغول صحبت بودن»هری:اقای ویزلی پسراتون کجا هستن ارتور:اونا داخل قطارن تو هم مثل رون سال اولی هستی؟هری:بله ارتور: امید وارم دوست های خوبی بشین «صدای سوت قطار بلند شد همه سوار شدن هری و لنا هم بعد خداحافظی سوار شدن» لیلی و جیمز:کریسمس میبینیمتون خدافظ هری و لنا:خدافظ مامان خدافظ بابا «قطار حرکت کرد » هری: لنا زود باش بیا این کوپه خالیه «رفتن و نشستن» لنا:هریی هری: بله لنا:اگه من بی افتم توی ریونکلا چیکار میکنی هری:میدونی که بابا همیشه میگه دانش آموزای ریونکلا خیلی باهوشن پس یعنی ی خواهر باهوش دارم (لنا خنده ریزی کرد)«دره کوپه باز شد رون بود با اسکپرز که بغلش بود» رون:ببخشید اشکالی نداره من اینجا بشینم؟اخه همشون پرن لنا:نه اشکالی نداره بشین فقط ب ی شرطی رون:چ شرطی ؟لنا:اون موشت سمت من نیاد و اگر نه میدم نارین بخورتش رون: نارین کیه؟هری:هیچکی هیچکی بیا بشین
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
عالی فقط چرا دیر میزاری؟
واقعا وقت نمیکنم ببخشید 😔
خیلی عالیییی بود
پارت بعد