پرنسس دراکو🐍👑|20

چرا هیچکس اونو ندیده اون کیه اون کجاست شبح متعلق به کدوم گروهه صدای ناله ها برای چیه پتومو روی سرم انداختم و خوابیدم صبح با تکونای کسی بیدارشدم آروم چشمامو باز کردم و دیدم هرماینی کمی تار بود چندبار پلک زدم و دیداریم بهترشد هرماینی: پاشو بریم برای صبحانه سری تکون دادم و بلندشدم دست و صورتمو شستم و ردامو پوشیدم و

دوتا گیرمو های قرمز ماتمو به دوطرف موهام زدم و رفتم با هرماینی از پله ها پایین نزدیک رسیدن بودیم که پله ها حرکت کردن دستمو به نردها گرفتم بلاخره حرکتشون متوقف شد سریع تر رفتیم پایین انقدر که نزدیک بود زمین بخورم بلاخره رسبدیم نفس عمیقی کشیدم و همراه هرماینی رفتیم وارد سرسرا شدیم داشتم با چشم دنبالشون میگشتم هرماینی به نقطه ای اشاره کرد و گفت هرماینی: اونا هری و رون اونجان

ویوین: دارم دنبال... نذاشت حرفمو کامل کنم و گفتم هرماینی: دراکو هم اونجاست نگاهش کردم و لبخندی زدم رفتیم و نشستم بین جینی و هری نشستم خدا بهم صبربده من باید اینو تحمل کنم نه ویوین دختر خوبیه اوکی میشی باهاش ویوین خوبه ها مهربونه ویوین بذار مهرش بیاد تو دلت خب؟

هری: چی میخوری؟ ویوین: زیاد اشتها ندارم هری: باشه یه چیزی بایدی بخوری ویوین: اون تارت های طالبی رو بهم بده با یه لیوان شیرطالبی هری یه برش تارت رو توی بشقابم گذاشت و شیر طالبی هارو هم توی لیوانم ریخت و روبه روم گذاشت چنگالمو برداشتم چ همونطور که داشتم تارتمو تکه میکردم و سرم پایین بود گفتم ویوین: دوباره صداشو شنیدم هری: کدوم صدا سرمو بالا اوردم نگاهش کردم

ویوین: صدای همون شبح رون: بعداز این همه مدت سری تکون دادم و دوباره چنگالمو به دست گرفتم و یه تیکه تارتمو توی دهنم گذاشتم و گفتم ویوین: شما واقعا اون صدارونمیشنوین رون: نه... شما دوتا خواهر برادر کلا ویژگی های منحصر به فردی دارین... اون صدای فس فس مار میشنوه تو صدای هق هق یه روح ویوین: ولی من هرطور شده باید بفهمم اون کیه یکم از نوشیدنیم خوردم و شخصی صدام زدم