پارت 12:) ناظر عزیز و محترم لطفا لطفا منتشر کن رد یا شخصی نشه پلیزز تنک فقط یه داستانه امیدوارم همیشه لبخند بزنی:)ممنون☺
دراکو : نه! من تو رو دوست داشتم! آرتمیس : نگاهمو ازش گرفتم و به بیرون خیره شدم و چشمامو رو هم گذاشتم دراکو : آره دوست داشتم..اما تو نه...خیلی خوب اینو میدونم لبخند تلخی زدم و از روی صندلی بلند شدم و روبه روش نشستم و بهش چشم دوختم آخه تو چرا انقد لجبازی دختر؟! آرتمیس : چشمامو باز کردم مثل اینکه رسیده بودیم چون دراکو سر پا بود و بهم نگاه میکرد از رو صندلی بلند شدم خواستم برم بیرون که دراکو : تو هاگوارتز اگه بهت گفتم بیا پیشم حتما بیا بهش نزدیک شدم و کنار گوشش ادامه دادم چون باید در مورد ماموریت باهات حرف بزنم! آرتمیس : باشه..از کنارش گذشتم و از قطار خارج شدم هری از دور بهم نزدیک شد و لبخندی زدم هری : چرا پیش مالفوی بودی؟ آرتمیس : چون باهاش دوست شدم!! هری : چی؟ آرتمیس : همین که شنیدی! ازش دور شدم و رفتم سمت قایق و نشستم به دریاچه سیاه چشم دوختم دراکو : از دور بهش خیره شدم و لبخندی زدم باد ملایمی می وزید جلوی هاگوارتز ایستادیم از قایق بیرون رفتم و نگاهی به آرتمیس انداختم و با قدم های آروم وارد قلعه شدم دامبلدور جای همیشگی نشسته بود و بعد از ورود ما شروع به حرف های همیشگی کرد دامبلدور : ورود شما دانش آموزان عزیز را خوش آمد می گویم بعد از گروهبندی تعدادی سال اولی می توانید برگردید خوابگاه دراکو : تعداد سال اولی ها نسبت به سال های گذشته خیلی کم بود و همش به خاطر ولدمورته!
آرتمیس : بعد از گروهبندی از روی صندلی بلند شدم و از پله ها بالا رفتم و وارد خوابگاه گریفندور شدم با نگاه کردن به این اتاق بغضی توی گلوم نشست واقعا قراره به این گروه پشت کنم؟ چشمامو با درد روی هم فشردم که در اتاق باز شد و هرماینی وارد شد هرماینی : سلام دوست بی معرفت من چطوره؟ آرتمیس : تو خوبی؟ هرماینی : مهربون شدی آرتمیس : منو مهربونی با هم نمی سازیم روی تخت نشستم و به زمین خیره شدم هرماینی : هری میگفت پیش مالفوی بودی آرتمیس : هری هم که هر چی میشه به همه میگه هرماینی : باهاش دوست شدی؟ آرتمیس : آره! هرماینی : واقعا؟ ولی چرا؟ آرتمیس : خودمم نمیدونم میخوام بخوابم هرماینی : هر وقت میخوای از زیر جواب دادن به سوالای من در بری میگی خوابت میاد آرتمیس : شاید تو بد موقع سوال می پرسی روی تخت دراز کشیدم و چشمامو روی هم گذاشتم صبح با حرفای نسبتا بلند هرماینی که مدام صدام میکرد چشمامو باز کردم و روی تخت نشستم و بلند شدم و آبی به صورتم زدم و بلوز سفید رنگم رو پوشیدم به همراه دامن مشکی و ردای مشکی و قرمز نگاهی به علامت نفرت انگیز روی دستم خیره شدم آستین بلوزم رو پایین اوردم و از آینه به خودم خیره شدم شونه رو روی موهام کشیدم و کتاب های کلاس دفاع در برابر جادوی سیاه رو برداشتم و راه افتادم سمت کلاس
پشت در کلاس وایستادم و دستم رو آروم روی در کوبیدم آلستور مودی با صدای نگران همیشگی گفت برم داخل در رو باز کردم آلستور مودی : دوشیزه آبرامز دیر نیست؟ آرتمیس : متاسفم آلستور مودی : بفرمایید آرتمیس : لبخند پیروزمندی زدم با اشاره دراکو رفتم و کنارش نشستم و با صدای آرومی شروع کردم به حرف زدن نمی دونستم بازم با اسلایترین کلاس داریم دراکو : دلم واست تنگ شده بود آرتمیس : چی؟ دراکو : بی خیال آلستور مودی : همونطور که می دونید سه جادوی سیاه ممنوعه در دنیای جادوگری وجود داره دوشیزه آبرامز؟ دو تا از این جادو ها رو نام ببرید! آرتمیس : نفس عمیقی کشیدم.. آواداکداورا ، کروشیو! مودی : میشه گفت خوبه و از اونجایی که اسمشو نبر برگشته و از این جادو ها استفاده زیادی میکنه شما نباید نام ببرید! آرتمیس : پوزخندی زدم و به دراکو نگاهی انداختم دراکو : آروم کنار گوشش ادامه دادم وقتی کلاس تموم شد پاتر رو دنبال می کنیم تا مخفیگاه محفل رو پیدا کنیم خب؟ آرتمیس : با اینکه نباید دستور بدی ولی باشه پس کلاس تموم شد جایی نرو تا با هم بریم خب؟ دراکو : باشه عزیزم! آرتمیس : تک خنده ای کردم و چشم غره ای بهش رفتم که با صدای مودی به خودم اومدم
کلاس به پایان رسید و بعد از دراکو از روی صندلی بلند شدم دراکو : دستمو بردم سمت دستش و دستشو گرفتم متعجب بهم نگاهی انداخت که لبخندی زدم و از کلاس بیرون از پشت دیوار به پاتر و دوستاش خیره شدم که یه گوشه جمع شده بودن و حرف میزدن باید نزدیک تر میشدم دستشو محکم تر گرفتم و رفتیم سمتشون!!
{این داستان با همکاری watcher نوشته شده } ناظر عزیز و محترم لطفا لطفا منتشر کن رد یا شخصی نشه پلیزز تنک فقط یه داستانه اگه تستام رد شه اکانتم میپره و اگه شخصی شه کسی نمیتونه داستان رو بخونه منتشر کن امیدوارم همیشه لبخند بزنی و به همه آرزوهات برسی مهربونم تنک >> لایک و کامنت؟:)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
گشنگ بود:))
مث خودتتت
مث همیشه عالیو بی نظیر🥺🍪💕
ممنونن بیب
خیلی خفن بود بیب
عالیییی
منتطر پارت بعدم
مرسیی لاومم:)
تنک
عالییی بود....
میشه بگی چطوری آنقدر خوب مینویسی؟!
ممنونمم زیبا