(سلام بچه ها امیدوارم خوب باشید الان از زبون ادرینیم گفتم یادتون نرفته باشه💜 )
صبح بیدار شدم رفتم دست و صورتمو شستم و دوش گرفتم وسایلمو جمع کردم که دیدم پلگ هنوز خوابیده رفتم پیشش و گفتم: پلگ بجنب بیدار شو مدرسم دیر میشه😩 پلگ: بزار بخوابم😴😪 داد زدم: پپپپپپلللللگگگگگگگ😠 گفت: ادرین یاخدا کممبرام سالمن؟ 😣😨گفتم: خدایا از دست تو😂 که یهو ناتالی در زد گفتم: بله اومد تو و گفت:ادرین چه خبر شده چرا داد زدی؟🤨😰 گفتم: اممممم خب هیچی نشده فقط خوردم به دیوار😅 ناتالی:آها راستی مدرست دیر شد گفتم: ای وای😮💨 و سریع و همینطور یواشکی پلگو برداشتم و گذاشتم تو کیفم و سوار ماشین شدمو رفتم مدرسه
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
48 لایک
میشه پارت یک رو یه توضیح کوتاهی بدی
اخه نیسته
اره ویرایشش زدم رد شد
توش لوکا به مرینت گفت دوستش دیگه نداره، لیدی باگ رفت رو پشت بوم گریه بکنه که یکی شرور شد و دیگه بعد مبارزه لیدی باگ نیاز به دلداری داشت و کت هم دلداریش داد
یکم چرت مینوشتم قبلا میدونم😂💔
پارت 1 چی شد؟ میگردم نیست
اومدم یه تیکه اش رو درست کنم برسی مجدد زدم که رد شد😅
هعی بابا الان کاربر حدید بیاد که نمیفهمه داستان چیه منی که میخاستم دوباره از اول بخونم دیدم پارت 1 نیست پشمام ریخت 😐💔
💔😅اوهوم باید دوباره بنویسمش
عالی 👌🏻
آخرش عکس را چه کرد ؟ 😅
فقط پلگ😂😂
😂😂اره
تند تند دادم نگاه چقدری غلط املایییییی
آی لاو ایت
ممرسییی❤️❤️❤️
واو باید حایزه بگیره داستانات
مرسییی واقعا ممنونم ازت❤️❤️❤️
بدهههه
ادامههههه
تا ۴۰ پنجاه باید برههههه
ممنونممم💖💖💖