5 اسلاید صحیح/غلط توسط: پونیو انتشار: 1 سال پیش 55 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
⠀ 𝆹𝅥 ִ ࿙࿚࿙࿚ ⠀⠀⠀⠀. ⠀ ⠀⠀ ✧
✉ : به نام خالق زيبايي
#1 🌟
پونیو از ده سالگی متوجه این شده بود که دارای قدرت هایی ماورائیست که به راحتی برای هرکسی قابل درک نیست .
روز تولد ۱۱ سالگیش در حالی به بیرون پنجره نگاه میکرد صدایی توجه پونیو رو به خودش جلب کرد . لارا بود که در حالی که دوان دوان به سمت اتاق پونیو میاومد فریاد میکشید ، پونیو خانم اسمیت صدات میکنه ، یه مهمون داریی .
پونیو :
خانم اسمیت صدام میکنه؟
من که هیچ اشتباهی نکردم ، مهمون دارم ؟ کی میتونه باشه .
از روی صندلی پایین اومدم به سمت دفتر خانم اسمت رفتم ، تق تق در زدم و وارد شدم : خانم با من کار داشتید؟
خانم اسمیت در حالی که لبخندی گنده رو لباش بود گفت ، پونیو این آقای محترم اسمشون آلبوس پرسیوال وولفریک برایان دامبلدور هست ، نفسی گرفت و دوباره سر داد میخواد با شما صحبت کنه .
پیرمردی که لباسی سفید به رنگ مو هاش به تن و همینطور اسم بسیار طولانی داشت رو برو من نشسته بود . خانم اسمیت اتاق رو ترک کرد و پورفسور دامبلدور شروع به صحبت کرد : سلام پونیو ،همونطور که متوجه شدی من دامبلدور هستم .
گلوم رو صاف کردم و گفتم : سلام آقای دامبلدور من هم پونیو پاتر هستم .
پورفسور دامبلدور گفت : خوشبختم خانم پاتر و عکسی از جیب لباسش در آورد و جلو من گذاشت ، به این عکس نگاه کن میشناسیشون؟
چشمام گرد شده بود ، عکس حرکت میکرد . سرم رو به نشونه مخالفت تکون دادم : خیر آقا من نمیشناسم .
دامبلدور عکس رو در جیبش گذاشت و گفت : اونا پدر مادر توان ، اونا مثل من و تو میتونستن جادو انجام بدن ، من اینجام تا تو رو به مدرسه شبانه روزی علم و جادو هاگوارتز دعوت کنم تا بتونی در کنار افرادی مثل خودت تحصیل کنی .
چشمام برق زد : افرادی مثل خودم؟ من عجیب نیستم؟ میتونم به مدرسه برم؟
با کمال میل قبول میکنم آقا .
دامبلدور از جاش بلند شد و گفت پس من با خانم اسمیت صحبت میکنم ، بهتره شما وسایلتون رو جمع کنید .
از اتاق بیرون اومدم و در حالی که در هوا میپریدم وارد اتاق شدم و فریاد کشیدم ، من به مدرسه میرم .
💭 40 دقیقه بعد
بعد چندین دقیقه خانم اسمت وارد اتاق شد بهم تبریک گفت ، کتابی بزرگ بهم داد و گفت : خوشحالم که به مدرسه میری پونیو، امیدوارم خوشحال باشی ، آقای دامبلدور ازم خواست تا که قبل از رفتن به مدرسه کمی در موردش بدونی پس این کتاب رو بخون .
خب من وسایلم رو جمع کرده بودم برای همین وقت داشتم تا کتاب رو بخونم ، واقعا هیجان زده بودم که در مورد مدرسم بدونم
قبل از اینکه کتاب رو باز کنم جغدی کنار پنجره اتاق نشست که نامه ای تو دستش بود ، به سمت جغد رفتم تا نامه رو بگیرم وقتی نامه رو از چنگال جغد گرفتم جغد پر زد و رفت ، نامه رو باز کردم و خوندم ، توی نامه فهرست موارد مورد نیاز و وسایل قابل خرید و بلیط قطاری که با آن باید به هاگوارتز سفر کنم وجود داشت . نامه رو داخل چمدونم گذاشتم و به سمت کتاب رفتم .
در کتاب نوشته بود دانش اموزان در سن یازده سالگی از مدرسه هاگوارتز نامهای دریافت میکنند که به تحصیل در این مدرسه دعوت می شوند. در هاگوارتز دانش آموزان با گذاشتن کلاه گروهبندی بر سر خود و سنجیده شدن خصوصیات آنها در بین یکی از چهار گروه گریفندور، اسلیترین، ریونکلا و هافلپاف قرار میگیرند.
دانش آموزان بعد از پنج سال تحصیل در امتحانات سطوح مقدماتی جادوگری شرکت کرده و پس از آن با توجه به نمرات خود انتخاب رشته میکنند و دو سال بعد با قبولی در امتحانات سطوح عالیتر جادوگری از مدرسه فارغالتحصیل میشوند. البته در سن هفده سالگی در امتحانات جسمیابی [ظهور و غیاب] شرکت میکنند که در واقع همان غیب و ظاهر شدن میباشد. اگر دانش آموزان در امتحانات جسمیابی قبول نشوند باید یک دوره مجدد را بگذرانند؛ ولی آنها که فارغالتحصیل شدهاند لازم است هر سال یک روز بیایند تا چیزی از این جادو را فراموش نکنند.
کلاه گروهبندی بر اساس ویژگیها و خصوصیات افراد آنها را در یکی از گروهها قرار میدهد. افراد شجاع و نترس و وفادار به گریفندور میروند. افراد زیرک و کمی بداخلاق و بلند پرواز به اسلیترین میروند، معمولاً این افراد به جادوی سیاه علاقهمند هستند.
افرادی با هوش و ذکاوت بالا به ریونکلا و افرادی سخت کوش، مهربان و صبور به گروه هافلپاف میروند .
انقدر محو خواندن کتاب شده بودم که متوجه نشدم که وقت خواب شده و حتی بچه های دیگه وارد اتاق شدن روی تخت هاشون خوابیدند .
کتاب رو هم داخل چمدون گذاشتم و به سمت تخت رفتم ، چشمامو روی هم گذاشتم و با فکر کردن به هاگوارتز به خواب رفتم .
5 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
عالیههه✨
ممنونم فرشتمم
واقعا عالیه...
زود زود پارت میدی دیگه؟؟
اره قشنگم ولی شاید تا ناظر ها قبول کنن طول بکشه و همینطور پاک نویس کردن پارت ها
آها...