8 اسلاید صحیح/غلط توسط: 𝘏𝘢𝘯𝘢 انتشار: 6 ماه پیش 211 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
-افسانهی گل برفی..
-زمانی که عیسی مسیح به صلیب کشیده شد و به مرگ دعوت شد،
مادرش حضرت مریم زمانی که داشت به صلیبی که قرار بود عیسی مسیح به اون کشیده بشه نگاه میکرد، اشکهاش که بر زمین ریختن؛ و گلی رو متولد کردن به نام "گل برفی"
-افسانهی گل رز سرخ..
-یک پروانه عاشق یک رز سفید شد..
به سمت گل رفت و از او خواست که عشقش را قبول کند. گل قبول کرد اما به شرطی؛ شرط آنکه که او را قرمز کند..
پروانه هیچ چارهای جز زخمی کرد خود و ریختن خون روی گل نداشت! پس این کارو کرد و گل، عشق پروانه رو پذیرفت
و اما خیلی دیر..
پروانه دیگر نیرویی نداشت و جان سپرد و آفرودیت، الهه عشق به این دلیل گل رز قرمز رو نمادی برای عشق قرار داد!
"این زیادی قشنگ نبود؟"))"
-افسانه گل شب مقدس..
-پپیتا، دختر مکزیکی فقیری بود که هدیهای برای کودک عیسی در شب کریسمس نداشت! او کنار جاده زانو زد و مشتی از علفهای هرز را جمع کرد و شبیه یک دسته گل کوچک کرد...
هنگامی که به دگرگونی نزدیکتر میشد، دستهی علف ناگهان شکوفه هایی درخشان زد و تبدیل به یک گل شد!
-افسانهی گل کالینا..
-دختری بود که عاشق آهنگر مغروری شده بود! آهنگر که از دختر خبر نداشت، روزی که در جنگل قدم میزد تصمیم گرفت جنگل را آتش بزند..
آهنگر به مکان مورد علاقهی خود آمد و دید که در آنجا فقط بوتهای از اشک میروید و زیر آن دختری در از اشک نشسته است!
اشکی که تو میریخت مانع سوختن آخرین بوتهی جنگل، و روئیدن گل کالینا و مرگ دختر شد..
-افسانهی گل داوودی..
-یک شب کریسمس، در جنگل سیاه آلمان یک خانوادهی دهقانی برای شامی ناچیز نشسته بودند که صدای نالهی شخصی رو شنیدند!
مردی فقیر و گرسنه پشت در بود، آنها گدا را داخل بردند و در پتویی پیچیدند و غذای خود را تقسیم کردند..
پس از آن مرد تبدیل به فرشتهای شد که میگفت "فرزند مسیح است!" او رفت صبح روز بعد، جلوی در خانه دو گل داوودی سفید بود!
-افسانهی گل رز..
-در کریسمس، چوپان جوانی به دیدن کودک عیسی مسیح رفت..وقتی که دید بقیهی مردم چه طلاها و کندر و مرم و چیزهای باارزشی رو آوردن، بیرون ایستاد و گریه کرد!
رفت و در حومهی روستا بدنبال گل گشت! اما حتی یک گل هم شکوفه نداده بود...
فرشتهای که مراقب او بود، دلش برایش سوخت و به آرامی، برف کنار پای او را کنار زد و در آنجا دستهای از گلهای سفید زیبا با گلبرگهای نوک صورتی ظاهر شد!
-افسانهی گل ریحان..
-انوشیروان بارها پیش مردم رفته و به شکایات و مشکلات مردم رسیدگی میکرده؛ روزی ماری روبهروی پادشاه میایستند اطرافیان سعی میکنند مار را از بین ببرد تا آسیبی به انوشیروان نزند ولی پادشاه دستور میدهد کنار بروند و صبر کنند که شاید مار هم شکایتی داشته باشد...
مار حرکت میکنند و ماموران زمانی که عقب میرود به جنازهی ماری میرسند که عقربی روی آن نشستهست. ماموران عقرب رو با نیزه کشتند و به نزد شاه بردند؛ سالها بعد، باری دیگر مار میآید و اینبار از دهانش مقداری تخم سیاه روبهروی انوشیروان میریزد...
بعدها، تخمها کاشته میشوند و از آنها گل ریحان میروید.گلی که درمان زکام انوشیروان بود!
-افسانهی گل آماریلیس...
-آماریلیس دوشیزهای خجالتی و ترسو بود که بشدت عاشق آلتئو، چوپانی با قدرت هرکول و زیبابی آپولو شده بود..
با این حال محبتهای او جبران نشد!
آلتئو، بیش از هر چیزی گیاهان و گلها را دوست داشت و گفت که فقط قلب خود را به دوشیزهای میدهد که گل بینظیر برای او به ارمغان بیاورد که هرگز ندیده..
آماریلیس برای اینکه بتواند گلی به او بدهد از سخنان دلفی مشاوره گرفت و در نتیجه..
لباس سفید دوشیزهای پوشید و سی شب پشت در آلتئو ظاهر شد و هر بار قلب خود را با یک پیکان طلایی سوراخ کرد.
سرآنجام وقتی آلتئو در را باز کرد، در آنجا آماریلیس با گلی ایستاده بود به رنگ سرمهای که از خون قلب او بدست آمده بود!
8 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
71 لایک
قلبم
زیادی قشنگگگگ بوودددد🐸💔
نگهش میدارم توی دوران مدرسه برای بچه ها بخونم!!🙂💔
مرسییی=>>>>🤍
تولدتمبارک3>
ممنونمم>>
زیبااا🥺⚘️
مرسیی))
🙂⚘️
سلام آقا رضا چطوری؟
سلام، اقا رضا؟جدی؟=)🤣خوبم مرسی🤝🏻تو چطوری داش؟
خوبم داش.چاکر داداشم با کفتراش🌹
فدایی داری سوتون🗿چه خبرا؟
خبرا پیش شماست که داشمی😏بی شوخی خبری ندارم.دارم روی چک نویس هرچیزی تمرین میکنم جز درسی که فردا امتحان دارم.*لبخند ملیح که توی چشمام دش.نامه.
جدی میخوام چشم بکشم کج میشه.عالیه
وای=)))🤣میفهمم چی میگی درک میکنم
من الانا میخوام چشم بکشم شبیه چشمای مومو میشه🤡
آخ واقعا حق گفتی.تییتین
خدا میدونم انقدر خانم پس چرا صبر انقدر خاص بودن ندادی به من؟
اینمبdبختیه والا😔
خاصم*
اصنزتبتیمیمنث حالوم بد 😭
🤣🤣
بیخیال..دیگه چه خبر؟🤡-وقتی میخوای بحث ادامه پیدا کنه
سلامتی خانواده خوبن؟🤡بهشون سلام برسون.
توعم برسون🌹خوبن
بزرگیت رو میرسونم(یاد مکالمه بین مامان بزرگم و خودم افتادم)همیشه خوب باشن😍خودت چیکار میکنی؟🤡
جررر
چی بگم والا بیکار میچرخم🌹نمیای بلاگ؟
خیلیم عالی تابستون میترکونیم اصن.برام سوال شد خبری از کویا نداری؟اکانتش پرید.و نه بلاگ نمیام بعضی وقت ها شاید.
عاا اره کویا...من قبلا تو بلاگ بودم یه کاربر دیدم نام کاربریش کویا بود.ولی نپرسیدم همون کویایه قدیمی یا نه💀💔معلوم نبود که فازم چی بود
ولی اگه خودش بود پیام میداد بهت فکر کنم
بهت حق میدم. خودمم هم دیدمش اما جرعت نکردم بهش بگم.اما جدی دلم براش تنگ شد مرسی.🤡
میخوام مدرسه ها شروع شد برم از بس.یجی مدرسمون که معاونمونه جدی بپرسم پیامبر تو نماز به خودش سلام میفرستاد؟
🤣🤣
وای جرررر
میدونی یاد چی افتادم؟من تو کلاسمون از معاونمون پرسیدیم که حضرت عیسی چجوری به دنیا اومد زارع هم یه جور مارو نگاه کرد بعد با یه لحنی گفت همونجوری که بقیه به دنیا میان دیگه😔😂😂
ایولللل 🤣🤣منم میخواستم ببینم واقعا جوابشون چیه.
همونجوری دیگه🤡
اره همونجوری دیگه..😔🤣حالا اگه بهت جواب داد جوابشو به منم بگو😂
فعلا انقدر خبرش رو شنیدیم که میخوان بازنشسته بشن اما احساس میکنم باید بیشتر ع.قده هاشون رو رومون خالی کنن تا بعد برن
فیلم بهم پیشنهاد میکنی؟هر ژانری میبینم خشگله.🤝🏻
عجیبه که بیشتر دردسر درست نکردن و دارن بازنشست میشن مگه نه؟😂😂
عوفی جون🥰😍😍
روباه نه دم، وینچنزو، بیست و یک بیست و پنج، هم اتاقی من یه گومیهوعه، ریپلای 1988، آقای ملکه،ایدل بهشتی🤝🏻یه انبار کیدراما دارم
ولی خب چه کره ایی میخوای یا مال یه کشور دیگه؟🤡تایلندی بی الم سراغ دارم ولی خب بیشتر از کیدراما سر در میارم👍🏻
مرسیییی نه نه من هر جور فیلمی میبینم ده به کشورش کاری ندارم.راستی واقعا ی سوال همیشه برام پیش اومده و نمیخوام مسخره کنم ولی فیلمای کره ای اینجوریه مثلا گارسون آشپزخانه ما.ماه اتاق من.چون این برای دومین بارمه🤝🏻
اصن خودم موندم،ولی از قدیم گفتن باطن رو از روی ظاهر قضاوت نکن🤡
نوووو، برای ما نمیخوان بس کنن.
🤣🤣وای نه خیالت راحت اینا خوبه
کی میخوره..💀
کی میپزه؟
خیلیم عالییی میرم ریپلای رو میبینم:>
بازم تست بساز
باشه خوشگله مرسی سر زدی🌹