خب خب این شما و این هم مدرسه ی MBTI💜😁
صبح روز بعد با صدای آوازisfp از خواب پا شدم. بهش لبخند زدم و گفتم:(صبح بخیر عسلم)
isfp بهم لبخند زد و گفت:(صبح بخیر پرندهenfp)
گفتم:(ببینم isfp، تو دیشت کجا بودی؟؟)
isfp گفت:(پیش یه نفری بودم.)
گفتم:(آهان، istp رودیدی؟؟)
isfp هول شد و گفت:(نه چرا باید ببینمش؟؟)
گفتم:(نمیدونم آخه دودقیقه اومد بعدش رفتش.)
isfp گفت:(طبیعیه، اون زیاد جشن دوست نداره.)
گفتم:(آره، ولی تیپ زده بود؛ مشخص بودش که داره میره پیش یه دختر.)
isfpآروم گفت:(شاید.)
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
توروخدا بعدی رو زود تر بزار🥺✨
داستان هات عالین لطفاااا
هورا♡_♡
یه داستان که شخصیت اصلی همتایپ منه>_<
بالاخره ☆_☆
عههه تموم شد 😐🤣🤣
خیلی قشنگ بود منتظرم قسمت بعدییی
Infj رو هم بیار تولوخداااااا
سلام
میشه من رو هم بیاری ^^
من estj هستم ^^
ممنون میشم من رو هم داخل پارت بعدی بیاری ^^
تنکس ^^
عررر مرسی که منم آوردییییqwq♡♡♡