بعد یک ماه..سلام👋
💖:: آها فهمیدم میرم آکوما رو میگیرم و سریع میام پیشش😃..(اینم فکر بود تو کردی؟) تبدیل شدم و سریع از پنجره پریدم بیرون..درش رو هم بستم تا نره بیرون🪟..از زبان کت نوار🐈⬛: منتظر لیدی باگ بودم که..اون اومد😃😀,,🐈⬛:«سلام مای لیدی👋» لیدی🐞:«سلام کت😁..خوبی؟» کت🐈⬛:«کیه که بعد از دیدن شما خوب نباشه😁😆؟» لیدی🐞:«مزه نریز کت😑..باید بریم اونی که آکومازده شده رو نجات بدیم😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑» کت🐈⬛:«راست میگی😁..» بعد از مبارزه از زبان کت🐈⬛: خودمو کش و قوسی دادم و میگم🐈⬛:«اوووووف چقدر طول کشید🥱...خیلی خسته شدم دلم میخواد رسیدم خونه مثل گربه که از شکار برگشته و خستس فقطططط بخوابم🥱😴» لیدی خمیازه میکشه..لیدی🐞:«آره راست میگی پدرمون در اومد😴..وایسا ببینم تو گفتی گربهミ●﹏☉ミ؟؟؟؟؟» من🐈⬛:«آره خب مگه چی.....» حرفمو قطع کرد و داد زد🐞:«ووووووووووووووووووووووووووااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی یادم رفته بوووووووووووووووووووووووودددددددد😱😱😱😱😱😱😱😱» بعد یهو میره بدون خداحافظی میره😐..چیشد مگه چیو یادش رفته بود😐؟..وایسا اونم گفت پدرمون در میاد..پدر..پپددرر..پدررررررررررر پدرم منو میک.شه😱😱😱😱😱......منم باید برم😱
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
21 لایک
بالاخره ولی خیلی عالی بود🥰😍
ممنون بابی جون شرمنده یک ماه منتظرتون گذاشتم🙃🙁
عیب نداره
بعد۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰ سالللل
ولی ارزششو داشت❣
داستانت عالیه
پارت بعدییییییی
ممنون واقعا انرژی میگیرم با کامنتاتون 😍😍
بالاخره بعد از چند قرن انتظار اومدددد
شرمنده منتظر موندین😅😅
امیدوارم ارزششو داشته باشه💞
نه بابا اشکال نداره
قطعا