بن تن قهرمان تنها پارت 1

سلام من بن تنیسون هستم 16 ساله اهل بلود من تنها زندگی میکنم از وقتی که خوانوادم ک. ش. ت. ه. شد روک هم من را ترک کرد یعنی خودم ازش خواستم از ماحفظان هم رفتم بیرون و تنهای دنیا را نجات میدم

تو خواب بودم که یهو امنیتریکس زنگ خورد برسی کردم دیدم چند تا دزد به یه فروشگاه حمله کردن(ساعت جوری تنظیم شده که هر مشکلی تو شهر پیش بیاد به بن خبر بده) مثل جت خودم را اماده کردم طرز لباس پوشیدنم فرق کرده بود(عکس اسلاید) رفتم ببرون و تبدیل شدم اصلا کلمه قهرمان بازی را نگفتم فقط تبدیل شدم

تبدیل به XR8شدم رسیدم انجا و مشت بارونشون کردم یه تناب گیر اوردم و رفتم همشون را بستم و زنگ زدم به پلیس دیدم خبر نگار ها هم امدن گفتم وای باز اینا اصلا حوصلشون را نداشتم و رفتم اون ها هم گفتن اقای تنیسون وایسید

ساعت 7 صبح بود رفتم خونه لباس فورم مدرسه را پوشیدم و رفتم مدرسه همه نگام میکردن بهشون اهمیت نمیدادم (کیتی و کش پسرای خوبی شده بودن با کسی هم گیر نمیدادن) پیش دوستام رفتم گفتم سلام جیمی: سلام بن برات یه حرف دارم گفتم بگو گفت: بن بهتره از این حال تنهای در بیای 5 ساله تنهایی حتا همکار هم نداری بهتر نیست یه همکار پیدا کنی گفتم: ببین زنگ خورد بریم سر کلاس گفت: گفت گو تمام نشده (بعد کلاس) رفتم بیرون تا جیمی بهم گیر نده تو راه خونه بودم که

خب پارت 1 ما هم تموم شد اقا ناشر به پات میفتم قبول کن التماست میکنم قبول کن

چالش داریم