فصل دوم پارت 3:) ناظر عزیز و محترم لطفا لطفا منتشر کن رد یا شخصی نشه پلیزز تنک فقط یه داستانه امیدوارم همیشه لبخند بزنی مهربونم>>>
نارسیسا : چی؟ دراکو : چشمامو با درد روی هم گذاشتم نارسیسا : میدونستم! دراکو : متعجب ادامه دادم واقعا؟ نارسیسا : دراکو مراقبش باش دراکو : می..میشه دیگه خدمتکار اینجا نباشه؟ نارسیسا : انتظار داری خدمتکار باشه؟ دراکو فعلا کار دارم خدافظ》ماریا : راستی...شام نخوردی دراکو : گرسنم نیست ماریا : نمیشه باید غذاتو بخوری نمیخوام به خاطر من از پا بیوفتی دراکو : من خوبم ماریا : سرم درد میکنه دراکو : میخوای یکم استراحت کن این چند روزه درست نخوابیدی ماریا : من خسته نیستم دراکو : با من لج نکن نمیخوام حالت بدتر بشه ماریا : سرمو انداختم پایین یعنی دیگه نمیتونم ببینمش؟ هیچوقت؟ دراکو : دستشو گرفتم و تو چشماش خیره شدم ببین عزیزم بعضی وقتها اتفاق هایی میوفته که درکش خیلی سخته اتفاق هایی که نمیخوای باورش کنی ولی مجبوری! ماریا : آخه چرا اون؟ دراکو...دلم واسش بدجور تنگ شده فکر کن من از بچگی باهاش بزرگ شدم با خنده هام خندیده با گریه هام گریه کرده با ذوق کردنام خوشحال شده حالا چی؟ دراکو : شاید تو اونو نبینی ولی مطمئن باش هنوزم اگه تو ناراحت باشی ناراحت میمونه اگه خوشحال باشی میخنده!
ماریا : دلش پیتزا...میخواست! دراکو : مامان بزرگ منم روز آخر حالش خیلی بد بود و گفت اگه خوب شدم برام پیتزا بخر بهم میگفت موطلایی کوچولو ماریا : با همون بغض همیشگی لبخندی روی لبم نشست متاسفم دراکو : تقصیر کسی که نیست میدونی تا یه مدت خوابشو می دیدم ولی الان حتی تو خوابم هم نمیاد دلم خیلی واسش تنگ شده ماریا : دستشو محکم تر گرفتم و یه دستمو روی موهاش کشیدم ولی اون الان تو رو می بینه دراکو : لبخند کمرنگی زدم و دستمو روی صورتش کشیدم و اشکاشو پاک کردم گریه نکن قشنگ من گریه نکن ماریا : اگه تو رو نداشتم چی؟ دراکو : هیچی من که یه مغرور بی احساسم و از نظر تئو یه هیو...لا! ماریا : نه...تو شاید بی احساس باشی ولی با کسی که دوسش داری مهربون ترین میشی دراکو : من با هرکسی لایق رفتاری که باشه رفتار میکنم ماریا : دوست دارم دراکو : من بیشتر! دستمو روی موهاش کشیدم شاید اگه تو نبودی من هنوز همون بی احساس مغرور بودم ماریا : لبخندی زدم
دراکو : پاشو ماریا : چی؟ دراکو : پاشو ماریا : از رو مبل بلند شدم و دنبالش راه افتادم دراکو : کنار پیانو وایستادم و رو صندلی نشستم ماریا بشین ماریا : کنارش روبه روی پیانو نشستم دراکو : من پیانو میزنم تو بخون ماریا : چی؟ ولی دراکو : چیزی نمیشه هرچی دوست داری دراکو : انگشتامو روی کلاویه های پیانو می کشیدم ماریا : همه میگن به فکرش نباش بی خودی میکردی این همه تلاش اون دیگه رفته....برنمیگرده اینجوری بهتره براش میدونی آخه من کم دیدمت توی مغزمه تصویر خندیدنت عیبی نداره برو بخشیدمت کاش از اون اول نمی دیدمت دراکو : دیگه تمومه فقط سواله برام اون شباشو چطور میگذرونه کاشکی خوب باشه حالش از حال منم چیزی ندونه دیگه تمومه ماریا : فقط سواله برام اون شباشو چطور میگذرونه کاشکی خوب باشه حالش از حال منم چیزی ندونه دیگه به تو نمیرسه دستام ما پیش همیم ولی توی عکسا دراکو : درسته دور شده یکی از ما ولی هنوزم حواسم به تو هست ها واست دارم این آرزو رو که ببینی همیشه حال خوب و من اینجا تو ام یه جای دور و ببین رسوندی به کجا کارمونو! ماریا : این آهنگ و بلد بودی؟ دراکو : بله چی فکر کردی؟ ولی صدات قشنگه ماریا : صدای تو ام...قشنگه
دراکو : با صدای زنگ گوشی از رو صندلی بلند شدم و به ماریا لبخندی زدم و نگاهی به گوشی انداختم و گوشیو دم گوشم گذاشتم 《سلام عزیزم خوبی؟ دراکو : سلام پانسی تو خوبی؟ پانسی : با تئودور دعواتون شده؟ آخه وقتی دیدمش داشت گریه میکرد دراکو : گریه؟! پانسی : آره خونه ای یه سر بیام پیشت؟ دراکو : آره》
ناظر عزیز و محترم لطفا لطفا منتشر کن رد یا شخصی نشه پلیزز تنک فقط یه داستانه اگه تستام رد شه اکانتم میپره و اگه شخصی شه کسی نمیتونه داستانمو بخونه منتشر کن مهربونم امیدوارم همیشه لبخند بزنی و به همه آرزوهات برسی ممنونم>> لایک و کامنت فراموش نشه:)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعد پارت بعد منتظر پارت بعد 🗣🗣
شاید امروز بیب:) تنک
عاااالی
مرسییی
خیلی قشنگ بود:)
ممنونمم
وری گود لاوم
مث همیشه
عالی هستی
مرسییی لاوممم:)
مث همیشه محشری
مثل همیشه عالییی....
خیلی خوب مینویسی....
پارت بعد پلیز...
ممنونممم
تنکک:)
دیگه شاید فردا نمیدونم
در هر صورت منتظرمممم...
مرسییی زیبامم