
انیمیشن های که خیلی زود فراموش شدن

گوژپشت نتردام یکی از بهترین و زیباترین موسیقیهای متن تاریخ دیزنی را دارد و در مجموع اثر قابلاعتنایی است اما درک این برداشت سیاه از داستان مشهور ویکتور هوگو، برای مخاطبان آن دوران سخت بود و آنها به دنبال چیزهای دیگری بودند. در هر صورت، کسانی که از این انیمیشن لذت بردند، با یک داستان تراژیک دربارهی اینکه هیولاهای واقعی جامعه چه کسانی هستند روبهرو شدند.

ملاقات با رابینسونها یکی دیگر از آثار کمتردیدهشدهی دیزنی است که به دلیل بهره بردن از طنز نامتعارف و سبک انیمیشنی تجربی، مورد توجه قرار نگرفت و شاید اگر در زمان مناسبتری به اکران در میآمد، میتوانست به موفقیتهای بیشتری برسد. قهرمان قصه یک پسربچهی ۱۲ ساله به نام لوییس است که برخلاف برخی از شخصیتهای دیزنی، دوران کودکی بسیار سختی داشته است. مادرش او را در نوزادی به یتیمخانه سپرد و لوییس به دلیل انرژی بالایی که داشت، اغلب از سوی کسانی که میخواستند یتیمی را به فرزندی قبول کنند، نادیده گرفته میشد.

به پیش این ساختهی پیکسار در شرایط بدی عرضه شد، در روزهایی که ویروس کرونا سینمای جهان را تحتتاثیر قرار داد و سالنهای سینما تقریبا تعطیل شده بودند. دیزنی به جای تغییر برنامهی اکران، به پیش را بدون تبلیغات گسترده، در سرویس استریم دیزنی پلاس منتشر کرد. این انیمیشن به حدی مهجور بود که بسیاری از طرفداران دیزنی از انتشار آن باخبر نشدند، با این همه، به پیش انیمیشن دوستداشتنی و هوشمندانهای است که قصهی آن در جهانی مدرن و فانتزی اتفاق میافتد.

شیرشاه یکی از محبوبترین ساختههای تاریخ دیزنی است، با این حال دنبالهی آن به کلی نادیده گرفته شد، حتی از طرف دیزنی که آن را با بودجه و کیفیت پایینتری ساخت و تصمیم گرفت تا آن را در سینماها اکران نکند (این انیمیشن مستقیما وارد شبکهی نمایش خانگی شد). شیرشاه ۲ شاید در حدواندازهی قسمت اول نباشد اما انیمیشن چندان بدی نیست و به طرفداران توهین نمیکند. سیمبا که حالا پادشاه بلامنازع جنگل است، از بزرگ شدن دخترش کیارا ترس دارد و بیش از اندازه نگران او است. اضطراب سیمبا هنگامی بیشتر میشود که کیارا با یک شیر نر جوان به نام کووُ آشنایی پیدا میکند که در واقع پسرخواندهی اسکار (عموی متوفی سیمبا) است.

جیمز و هلوی غولپیکر از رمانهای برجستهی رولد دال است که مضامین رایج آثارش همانند جادوگری، سوءاستفاده از کودکان و فرار از دنیای واقعی بهواسطهی رویاپردازی در آن به چشم میخورد. این اقتباس وفادارانهی هنری سیلیک هم به مسیر مشابهی میرود و همانند منبع اصلی حرفهای زیادی برای گفتن دارد. فیلم، تلفیقی از لایواکشن و استاپموشن ارائه میدهد که تصمیمی هوشمندانه از سوی فیلمسازان بوده است زیرا با این رویکرد توانستهاند سیاهیهای قصهی دال را تا حدی کمرنگ کنند. هلوی غولپیکر، سرگذشت پرفرازونشیب جیمز را روایت میکند، پسرک یتیمی که در کنار عمههای دیوانهاش زندگی سختی دارد اما شرایط ناگهان عوض میشود.

قبل از اینکه تام مورد Wolfwalkers را بسازد و نامش را بیش از پیش سر زبانها بیاندازد، او شاهکاری را خلق کرد که متاسفانه به آن صورت دیده نشد. Song of the Sea اثری که بر اساس افسانههای محلی ایرلندی ساخته شده، زندگی آخرین سلکی را نشان میدهد. سلکی، یک موجود افسانهای است که نیم فک است و نیم انسان. آنها حافظ دریاها هستند و روح موجودات غرق شده در آن را به ساحل میرسانند. سیرشا، دختری شش ساله است که قادر به حرف زدن نمیباشد و از طرفی، باید آوازی مخصوص را بخواند تا از طبیعت محافظت کند. زیبایی Song of the Sea از لحاظ بصری بیحد و مرز است. نقاشیهای دو بعدی که تماماً با دست طراحی شدهاند و موسیقی مسخ کنندهاش، چنان شما را غرق دنیای خودش میکند که هرگز متوجه نمیشوید که زمان چگونه میگذرد. داستان غمانگیز و زیبای فیلم هم به خوبی درمورد مفهوم دوستی و خانواده پیام میدهد و شخصیتهای افسانهای Song of the Sea، بسیار دوست داشتنی هستند. تام مور اثری را خلق کرده است که جواهری پنهان در صدفی در اعماق اقیانوس بیکران انیمیشن ها محسوب میشود.

💙کاور💙
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ترانه ی دریا فوقالعاده است
به پیش و آواز دریا واقعا خیلی قشنگن💖
اولین لایک
اولین کامنت؛)
💖💖