اینم از پارت هفتم🙃 این پارت تهش بازه و ادامش پارت هشتمه یعنی اینبار میخوام اذیتتون کنم😂 کامنت و لایک یادتون نره که بهم بسیار بسیار انرژی میده
صبح بلند شدم، با دوستام سمت سرسرای بزرگ رفتم که صبحونه بخورم. ده دقیقه بعد، مدیر گروه اسلایترین، یعنی سوروس سر میز اومد که برنامه های کلاسی رو بهمون بده. برنامه رو برداشتم و به دوستام گفتم: بیاید بچه ها نیم ساعت دیگه کلاس تاریخ جادویی شروع میشه باید کتاب هارو بریم از خوابگاه برداریم. رفتیم سمت سالن عمومی و وقتی وارد شدم، دختری سال اولی که نمیشناختمش و با هم تو یه اتاق بودیم اومد نزدیک و گفت: جای گندزاده هایی مثل شما اینجا نیست، موندم کلاه گروهبندی چطور شمارو توی اسلایترین انداخته.
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
30 لایک
اون دختره جولز
دختر سال اولی
عالی بودددد🥺🫂🤍
خیلی خوب بود
بی صبرانه منتظر پارت بعد ام
به زودی منتشر میشه🙃💚
چرا انقد کاوایی بوددددد🤩🤩
نظر لطفتونه🙃💚🖇
عالییییییی
خیلی ممنون💚🖇
خیلی عالی بود🥺💙
مرسی🙃💚
عالی
متشکره💚🖇
م*
مثل همیشه عالی..
مرسی💚🖇