سلام عزیزان پارت 2 از داستان امیدوارم دوست داشته باشید
یهو پرستار اومد گفت همراه خانم آ/ی با من بیان بعد صدای قلب جی هوپ اومد خیلی بلند داشت می تپید انگار نگران بود که با پرستار رفت (ادامه از زبان هوپی ) هوپی : ببخشید خانم پرستار اتفاقی افتاده ؟ پرستار : نه مشکلی نیست خانم آ/ی هم چند دقیقه دیگه که سرم شون تموم بشه مرخص می شن فقط خواستم بگم بیایید پذیرش و هزینه رو حساب کنید هوپی ی نفس عمیق کشید و گفت : بله الان میام کارتم رو داخل اتاق جا گذاشتم
بعد رفتم داخل اتاق تا کارت رو بردارم(ادامه از زبان آ/ی ) به جی هوپ گفتم : ببخشید اوپا جی هوپ اگه برای حساب رفتید لطفا کارت💳 منو از داخل کیفم بردارید و حساب کنید😅 هوپی : نه اصلا خودم حساب می کنم شما استراحت کنید😇 بعد هر طور شده بود از اتاق فرار کرد و رفت پول بیمارستان رو خودش حساب کرد 💵 بعد حساب کردن اومد و من ازش تشکر کردم

بعد رفتم داخل اتاق تا کارت رو بردارم(ادامه از زبان آ/ی ) به جی هوپ گفتم : ببخشید اوپا جی هوپ اگه برای حساب رفتید لطفا کارت💳 منو از داخل کیفم بردارید و حساب کنید😅 هوپی : نه اصلا خودم حساب می کنم شما استراحت کنید😇 بعد هر طور شده بود از اتاق فرار کرد و رفت پول بیمارستان رو خودش حساب کرد 💵 بعد حساب کردن اومد و من ازش تشکر کردم 😄 و بعد گفت : عزیزم مرخص شدی حالا من اعضا رو می برم بیرون تا تو لباس هات رو عوض کنی و بریم خونه😊 من : باشه ممنون 😅 (لباس بیمارستان برام پوشیده بودن ) لباسام رو عوض کردم و رفتم بیرون اتاق لباس های من 👆
اعضا:بریم سوار ماشین بشیم رفتیم نشستیم (تو ماشین) من: میشه منو برسونید خونه؟ اعضا : چرا خونه ؟ ما الان با هم کار می کنیم ☺ من : فعلا کمپانی منو به عنوان عضو جدید معرفی نکرده و کار های زیادی رو باید انجام بدم نامجون : وقتی بیمارستان بودیم رییس با من تماس گرفت و گفت که شما رو معرفی کرده 😊 من : باشه فقط لطفا منو ببرید خونه تا وسایلم رو بیارم 😅 (هوپی راننده بود و فقط من و 6نفراز اعضا بودیم شوگا😴بود) هوپی : خب باشه عزیزم من اعضا رو می رسونم و بعد با هم می ریم خونه بعد اعضا رو رسوند و رفتیم خونه ی من (داخل خونه ی من«ا/ی»)
بعد جی هوپ وارد اتاق شد من : ببخشید آقای اوپا جی هوپ اگه برای حساب رفتید لطفا کارت💳 منو ببرید و حساب کنید جی هوپ : نه برای حساب نرفتم از طرف کمپانی با من کار داشتن 😊 کوکی : پس چرا پرستار بهت گفت چرا زنگ نزدن 😁😕 من : بله آقای اوپا جونگ کوک درست می گن هوپی ی کارت تبلیغ از پشت پرت کرد به کوکی 😂 بعد هر طوری بود از اتاق فرار کرد و رفت پول بیمارستان رو خودش حساب کرد وقتی برگشت تو اتاق ...
هی خب عزیزم تموم شد 😁 کجا میخوای بری؟😑 شوخی کردم امروز کرم دارم حالا برم بعدی و برو بخون😂😂
وقتی اعضا رو رسوندن من و جی هوپ رفتیم خونه ی من کلید انداختم درو که باز کردم جی هوپ دهنش اندازه در🚪باز شد و گفت: چه خونه کیوت و قشنگ و تمیز و مرتب و نازی داری 😊😮 خندم گرفت 😂 و گفتم : ممنون فقط اوپا چه طوری می تونید انقدر تند حرف بزنید😂 بعد نشست روی کاناپه براش خوراکی آوردم و تلویزیون رو روشن کردم و خودم رفتم بالا تو اتاقم من بیشتر هودی و لباس های ست می پوشیدم واسه همین عکس و پیکسل و از همه مهم تر ارمی بمب و چیزایی که از اعضا داشتم و عکس هایی که ازشون روی تابلو چاپ شده بودن و هودی های ست و لباس های ست و لوازم آرایشی هام رو برداشتم و گذاشتم داخل 1 چمدون 💼 همیشه آماده شدن و انتخاب کردنم طول می کشید نگاه ساعت کردم 1 ساعت گذشته بود و هیچ صدایی از اوپا نشنیده بودم ترسیدم 😱 سریع رفتم پایین یادم افتاد لباس خواب بر نداشتم زود رفتم ی دست لباس خواب برداشتم گذاشتم تو چمدون و رفتم پایین (عکس بالای صفحه لباس هایی که با خودم آورده بودم و لباس خواب روش نوشته شماره 👆1هست ) وقتی رفتم پایین دیدم😮.....
پایان بازم جای حساس😁😎 کامنت یادت نره ژیگر💞
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام اجی منو یادت میاد پروفایلمونو جیهوپ گذاشتیم 😀
عالییییییییی مثل همیشه•-•💕😻
حرف نداشت عاجولی :)^-^🧸🍓
میسی عاجو جونم نپصمی🥺🎈
عالی بود 💞🌹
بی صبرانه منتظر پارت بعد هستم 💕💝