افسانه ی تستچی پارت 3

آراد بسیار زود بزرگ شد او از خانواده ی سلطنتی و اشراف زاده بود که با ممد نسبت های دوری داشت ممد با کمک کیپاپر ها و میراکولر ها بلاگ را ساختند تا نظراتشان را به همه بگویند ممد آراد را دیگر عضوی کامل در تستچی می دانست که می توانست نظر دهد اما آراد کمی گشاد بود و نمی خواست اسم ممد را بنویسد: مدیر تستچی پس به ممد گفت: ما حال نداریم بنویسیم مدیر تستچی به نظرم یه اسم کوتاه برا ممد خوبه مثل ممد ممد هیجان زده شد و با کمال میل قبول کرد اما یک دفعه از بیرون صدای جنگ شنید

گروهی از جادوگران گریفیندور و اسلایدرین هاگوارتز با ورد های جادویی به آنها حمله کردند ورد هایی مثل expeliarmus، stupefy، incendio و curse از بیرون شنیده میشد که فرمانده ی انها هری پاتر بود او با صدایی بلند گفت: شما نباید بیرون از هاگوارتز از جادویی مثل جادوی کیپاپ و لاکی چارم و کتاکلیزم میراکلس استفاده کنید ممد دستور حمله نداد و به آنها گفت ما از وردی استفاده نکردیم شما دارید از ورد استفاده میکنید چرا با ما همکاری نمیکنید هری پاتر گفت ما باید به هاگوارتز رویم نمی توانم ممد گفت پس این جا بیاید و هروقت خواستید به هاگوارتز بروید هری گفت به شرط اینکه اینکه هاگوارتز را لو ندهید ممد گفت ما خیلی راز نگه داریم پاتر هد ها به تستچی وارد شدند و با ورد ها به تستچی کمک میکردند گاهی هم به هاگوارتز می رفتند

ممد از هری تشکر کرد که تستچی را آباد تر کرد و گفت ما شعبه ی جدیدی از بازار لیدن هال را میسازیم و هری هم خوشحال شد و تشکر کرد و این اتفاقات سلسله ی ممدیان را بوجود آورد

لطفا شخصی یا رد نشه کلی براش زحمت کشیدم ناظر عزیز 4 ستاره هم برام کافیه