6 اسلاید صحیح/غلط توسط: کاترین انتشار: 4 سال پیش 112 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
ببخشید واقعا دیر سد گوشیمو عوص کردم و ایمیل همه جیم ریخت بود بهم تستچی هم اذیتم کرد😐😐😐
چالش :ایا مثل بقیه داستان ها قبل شروع داستان یه خلاصه بگم ازش؟
یهو پری داد زد الوووووو کجاییی ( نویسنده : بچه ها فشم ندید لطفا😂 ) گفتم بله بله. نازی : چند دقیقه هست صدات میکنیم چیشد 😅 پری: مسخره خودتم میدونی چیشد رو به من گفت نترس خیلی ها وقتی مارو با پوست کرمی دیدن عاشقمون شدن😂 گفتم :واقعا چرا ما خون اشام ها یا انسان ها مثل شما نیستیم پری : نه بابا منو نازی خوشگل ترینیم بقیه فرشته هرو ببینی حرفت پس میگیری😂 درهر صورت باهامون بیا باید بریم برای یه کاری. نازی با جدیت سرشو تکون داد رفتیم (عکس بالا عکس نازی هست)
نازی پری منو بردن تویه یه قصر نگهبان ها همش به نازی پی نگاه میکردن ولی اینگار پری نازی اهمیت نمیدادن با جدیت داشتند حرکت میکردن رسیدیم به یه اتاق یه دختر که لباس سفید برش بود مو های سیاه چم های سبز و پوشت طلایی گفت شما اینجا چیکار میکنید پری یه تعظیم کوچیک کرد گفت ایشون کاترین هستند و الیسا تونست موفق بشه جاشو با کاترین عوض کنه منم مثل میخ یه جا وایساده بودم دختر مو سیاه گفت دلیل نمیشه ملکه رو ببنید خودتوت باید درستش کنید که یه پسر زد رو شونش گفت ولی ملکه میخواهد ایشون رو ببیند و گفتند بعدا با خودت کار دارن دختر مو سیاه گفت من نمیدونستم ببخشید و پرواز کرد رفت بالا پسر گفت من جک اندریو هستم همه به من نگاه کردم سریع گفتم کاترین هستم ولی الیسا هم میتونید منو صدا کنید پری نازی نزدیک بود از خنده همونجا عش کنن ولی جک گفت خوشبختم بعدش در باز شد رفتیم تو گفتم داریم میریم پیش خدا🤩 پری زد تو بازوم گفت زی خیال باطل داریم پیش پ
ملکه فرشته ها میریم که هراتفاقی میفته میدونه البته خدا بهشون میگن ولی خب تقریبا میشه گفت ۷ یا ۹ ما دروازه همش باز میشد تا ما به اتاق اخر برسیم 😐
گفتم چطوری اخ اون تونسته از بهشت به زمین بره پری : با نیروی سیاه نازی: نیروی سیاه خیلی سخت کنترل میشه برای یه انسان گشتن میاره برای یه خون اشام مریضی سر گیجی انا فقط فرشته ها و شیطان ها میتونن راحت ازش استفاده راحت کنن اما چه کسی به اون کمک کرده نمیدونم گفتم امم... میشه یه کاری واسم کنید پری : بفرما گفتم میشه لطفا صورتون از طلایی به کرمی دربیارین اخ چشمم واقعا اذیت میشه😕(نکته : بچه ها نور میخورده به پوست طلایی پری نازی و این باعث میشد که بدبخت کاتریت چشم هاش اذیت شه) نازی اوه ببخشید یک دفعه جلو صورتش گرفت پری هم همین کارو کرد هردو تاشون واقعا زیبا بودن و پوستشونم کرمی شد و تازه میدیدم چقدر خوشگلن که یهو....
یه خلاصه از همه فصل ها میکنم برای یکی از دوستان : کاترین عاشق توماس میشه و توماس هم میشه اما کای هم کم پیش عاشقش میشه ولی در اخر با کلارا ازدواج میکنه سال ها قبل الیسا خواهد توماس عاشق کای میشه ولی کای اون قبول نمیکنه و متسقانه الیسا میمیره و تویه جهتم بخواطر کارش کمی مجازات میشه برمیگرده به بهشت ولی اینگار تونسته کاری کنه که از نیرو سیاه استفاده کنه و روحش رو با کاترین جا به جا کنه خون دیگو (دیگو پسر کای و کلارا هست) خون دیگو بسیار مهم هست خون دیگو میتونه دروازه زمین و بهشت جهنم رو باز کنه و اگه اون دروازه باز شه شیطان ها و حتی فرشته ها به زمین میان و اتفاق میفته که زمین نابود شه چون قدرت شیطان ها در زمین ۸۰۰ برابر بیشتر میشه و باید جلو الیسا رو گرفت
داستان از زبون دیگو
تروخدا فش ندید😂😂😂😂
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
ای بابا پارت بعد رو بزار دیگه
عالی بود ولی یه سوال مگه الیسا یا همون کاترین با لوکاس ازدواج نکرد الان توماس کیه الان کای با کی ازدواج کرده و اخر کاترین و لوکاس دوباره بهم بر میگردن و بچه دار بشن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
زد حال گند زدم رفتتتت کیبوردم بجایه لوکاس مینوشته توماس منم میفهمیدم ببخشیدددد
اخرشم نمیتونم بگم