سلام امیدوارم خوب باشید تا اونجا گفتیم که زال پر سیمرغ رو سوزوند و آسمون سیاه شد در واقع سایه ی سیمرغ بود که جلوی نور خورشید رو گرفته بود سیمرغ میشینه میگه چه مشکلی برات پیش اومده که منو صدا کردی؟ زال میگه رودابه بارداره حالش اصلا خوش نیست میترسم بلایی سرش بیا
سیمرغ گفت نگران نباش چاره ی مشکلت پیش خودمه اول اونقدر بهش شراب بده تا بیهوش بشه بعد یه موبد(روحانی زرتشتی) پاک سرشت رو پیدا کن بده با این خنجر پاکیزه پهلوی رودابه رو بشکافه و بچه رو بیرون بیاره بعد زخم رو بدوزه بعد هم گیاهی رو که بهت میگم با شیر و مشک ترکیب کن بزن به زخمش جاشم نمیمونه
زال میگه باشه همون کار رو میکنه بچه به دنیا میاد رودابه یک روز کامل بیهوش بود بچه اصلا قیافه ش به نوزادا نمیخورد اندازه بچه ی هفت هشت ساله بود یه عروسک به شکل بچه تو همون سایز با پنجه ی شیر درست میکنن و میفرستن برای سام چون سام تو میدون جنگ بود و نمیتونست بیاد نوه ش رو ببینه
این شد اولین سزارین و اولین صنعت عروسک سازی تاریخ اسم بچه رو گذاشتن رستم یعنی از نسل رود(اشاره به اسم مادرش) بعضی ها هم میگن رستم مفهوم تهمتن رو میرسونه(یعنی کسی که تن بزرگی داره) چون در اون دوران اسم ها نمادی از شخصیت فرد بودن رستم ما هشت ساله شد هنوز پدربزرگش رو ندیده
یه شب با صدای همهمه از خواب بیدار شد از خدمتکار پرسید چه خبره؟؟ گفت فیل سفید که بزرگترین فیل سپاه پدرتونه(اون موقع فیل تو جنگ حکم تانک رو داشت)بند هاشو پاره کرده و داره به مردم آسیب میزنه رستم گرز پدربزرگش رو برمیداره میخواد بره به جنگ فیل سفید خدمتکار میگه نمیشه بری خدایی نکرده بلایی سرت بیاد بابات مارو میکشه
رستم خدمتکار رو کنار میزنه و میره به جنگ فیل سفید فیل سفید که رستم رو دید خرطومش رو برد بالا که ضربه بزنه ولی قبل از اینکه خرطومش بیاد پایین رستم جوری با گرز زد تو سرش که فیل سفید خورد زمین و دیگه هیچ وقت بلند نشد راستی از تغذیه ی رستم گفتم؟ وقتی شیرخوار بود علاوه بر مادرش ،شیر ده تا زن دیگه رو هم میخورد تا سیر بشه وقتی هم که به غذا خوردن افتاد اندازه پنج تا مرد بالغ غذا میخورد درمورد اینکه بعد از مرگ فیل سفید چی شد تو تست بعدی مینویسم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (4)