
جیمین با عصبانیت وارد خونه شد،خونه که نه قصر. میخوای بدونید من کیم؟من من؟ من راویم یعنی ی گربه ام که از پنجره پنت هاوس دارم داستان زندگی اینارو تعریف میکنم، که چی؟ برگردیم به داستان: جیمین:هی یونا،یونگی هیونگ کو؟ یونگی با خون سردی وقتی از آسانسور بیرون میومد گفت:هی من اینجام دنسونگ. جیمین:به من چی گفتی؟ شوگا گفت:خیلی خوب چینی جیمین نزدیک اومد و یقه شوگا و گرفت:یبار دیگه به من بگی چیمی...
شوگا:خیلی خوب باشه جیمین شی جیمین پوفی کشید و گفت:کارآگاه جئون چیشد؟ آگوست دی گفت:خبری ندارم ازش.یونا به تو زنگ نزده؟ یونا باحالت لوسی که اتهام هارو برطرف میکرد گفت:اوپاااا چرا باید به من زنگ بزنه؟ آگوست دی گفت:یوناااااا یونا گفت:خیلی خوب نزده
جیمین:خیلی خوب بسه داره به من زنگ میزنه. الو کارآگاه جئون؟ جئون:هیونگ چند بار باید بهت بگم منو به اسم صدا بزن من جئونم جئون.بیخیال ما موفق شدیم قا..تل و پیدا کنیم. جیمین داد زد:جئوننن آدرس بفرست میام پیشت سریع. آگوست دی گفت:هییی کجا با این عجله؟ جیمین:جئون گفت قاتل رو پیدا کرده. یونا با حالت لوس گونه ای گفت:اوپا مطمئنی این جئون آدم خوبیه؟ ما حتی اسم واقعیش رو نمیدونیم.
جیمین اهمیتی نداد و به سمت آسانسور حرکت کرد.
دوماه قبل*
جینا:جیمین شی به خدمتکارا گفتی رامیون بخرن؟ جیمین:نونا باید خودت بگیری اونا نمیدونم تو چه طعمی میخوای. جینا از جلسه بلند شد. جیمین گفت:نونا واقعا داری میری؟ جینا:آره،گشنمه. جیمین سرشو تکون داد و با خودش گفت: اینهمه سرآشپز خوب داریم ولی این عاشق رامیونه
جینا به سمت آسانسور رفت و به پایین رفت. سوار موتورش شد. با خودش گفت:چرا باید با راننده برم وقتی اینجوری بیشتر حال میده؟ با سرعت بیشتر از ۶۰ تا میرفت اونم تو خیابونی که بیشتر از ۲۰ نمیرن.
جلوی سوپر مارکت وایساده و رامیون مورد علاقه رو گرفت اما اونجا حس میکرد آره سرش گیج میره و ..... بدن بیهوش جینا روی زمین کشیده شده و سوار ماشین شد. ماشین حرکت کرد. دوساعت بعد...
توی گاراژ قدیمی به صندلی بسته شده بود بهوش اومد:من کجام......رامیونم کو؟ مردی با کلاه وارد شد و بعد ماسک و کلاهش رو درآورد. جینا:کاراگاه جئون؟نکنه تو هم تو شوخیای جیمین شرکت میکونی؟ جئون:یادت رفته جیمین منو نمیشناسه؟ جینا حس میکرد قلبش وایساده. در همون لحظه فردی ناشناس وارد شد: کارآگاه جئون لطفاً کمکم کن این این کیهههه. کارآگاه... درحالیکه جئون به جیمین زنگ میزد همون فرد ناشناس چسبی رو به دهن جینا زد. وقتی که جیمین گوشی رو برداشت فرد ناشناس صحبت میکرد پدر اون لحظه جئون از گاراژ بیرون رفت و.........
پارت بعد:ده لایک پنج کامنت. پلیر حمایت کنید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (3)