
های بعد از مدتها برگشتم با پارت جدید کنارت می مونم
از زبان مرینت : به دیوار تکیه داده بودم و داشتم همش فکر می کردم.یک دقیقه هم نمی تونم استراحت کنم برای چی؟ خب معلومه یک _ رزیتا حالش زود خوب شد، دو_ رئیس هیچی در باره این ماموریت بهمون نگفته بود. نگاهی به بقیه انداختم لوکا که کنارم به دیوار تکیه داده بود و کاگامی که کنار رزیتا روی تخت نشسته بود و آدرین که روی صندلی بود. قشنگ از قیافه هاشون می شد فهمید اونا هم مثل من تو فکر هستند. لوکا گفت : خب رزیکا_بله_ نقش هر نفر توی ماموریت چیه؟_دقیق نمی دونم ولی خب دو نظرتون برای ملاقات با اون میرید و دو نفر هم از بیرون اگه اتفاقی افتاد پوششون میدین. بلاخره گفتم : اوشون کی هستن حالا؟_ اگه اطلاعاتمون درست باشه که تو خیلی ازش م.ت.ن.ف.ر.ی کسی که خواهرت رو دزدید. یکدفعه شکه شدم و داشتم می افتادم که لوکا من رو گرفت . آدرین گفت : خب کاگامی بنظرت کدوم بریم کدوم پوشش بدن. کاگامی گفت : تو و لوکا چطوره برین؟ رزیتا در پاسخ گفت: نه نمیشه چون باید یک ز.و.ج باشند. لوکا گفت : من میرم .مرینت گفت:منم همینطور باید ازش...آدرین بعد مرینت گفت: نه نباید مرینت خانم رو بفرستیم چون تابلو میشیم. کاگامی گفت: خب پس من میرم.رزیکا گفت : خب بهتره برین بخوابین چون ماموریت پس فرداست. گاگامی و آدرین هردو همزمان گفتند : به این زودی؟ و رزیکا با سر تایید کرد.
دو روز بعد : سریع از خواب بلند شدم و نگاهی به آلیا و کاگامی انداختم دیدم نبودند وای! حتما دیر بلند شدم! سریع کارامو انجام دادم و از اتاق بیرون رفتم و سوار آسانسور شدم.در اتاق جلسه جلسه داشتیم. از آسانسور پیاده شدم و به راه افتادم که چهره کسی رو دیدم.آدرین اگرست بود! هر دو نفرمون به طرف اتاق جلسه رفتیم فکر نمی کردم که اون هم مثل من دیر کنه.نگاهی به تیپش انداخت . کت و شلوار ست سیاه پوشیده بود و من یک پیراهن قرمز.به در رسیدیم. اول من بعد آدرین وارد در شد.خب من روی صندلی کنار لوکا نشستم که آدرین هم اومد صندلی کناریم. البته صندلي دیگه ای هم نبود که بشینه.نینو به شوخی گفت:معمولا خوشتیپ ها زود میآیند.یکدفعه رئیس و رزیکا هم وارد شدند. سکوت همه جا را فرا گرفت. رئیس روی صندلی اش و رزیکا هم نشستند. رئیس شروع به صحبت کرد: خب میخوام اول یک توضیح کلی درباره این ماموریت بهتون بدم. با یک خ.ل.ا.ف.ک.ا.ر قرار داریم دو زو.ج که من تصمیم گرفتم کاگامی و لوکا باشند به این قرار میروند و مرینت و آدرین هم از بیرون پوششون ميدند. جولیا هم با نقش یکی از اعضای کافه میره توی اتاق دوربین ها که حواسش به دوربین ها باشه و آلیا و نینو کار ه.ک را انجام ميدند. رزیکا ادامه داد : قرار ساعت ۴ هست. نگاهی به ساعت کرد و گفت: خب چون الان ساعت ۱۰ است پس ۶ ساعت دیگر تا قرار هست.رئیس گفت: خب لوکا و کاگامی شما با رزیکا برید تا درباره قرار باهاتون حرف بزنه ، مرینت و آدرین شما هم به سالن تمرین برید . جولیکا تو هم به اتاق مد برو و آلیا و نینو شما هم همه چیز را بررسی کنید، مرخصید. همه از اتاق بیرون اومدند.

ساعت ۱۳: بعد از کلی تمرین خسته شده بود،لباسم رو عوض کردم و با آدرین به طرف سالن نهارخوری رفتیم.به آدرین گفتم: آدرین_بله_ راستش من به نظرم تو یکم شبیه رزیکا هستی._ چرا؟_خب هم از نظر قیافه هم... به سالن نهارخوری رسیدیم آدرین گفت که بعد بهش بگم. رفتیم سالن نهار خوری و کنار آلیا نشستم.کمی برای خودم ناگت و سیب زمینی سرخ شده ریختم و مشغول خوردن شدم. کم کم همه مشغول خوردن شدند. تا ساعت ۲ همه غذا مون رو خوردیم که رئیس گفت: سریع مرینت و آدرین و لوکا و کاگامی به سالن مد برید و تو جولیکا هم همینطور. آلیا و نینو شما هم در نقش راننده هاشون میرید بعد برمی گردید برای کارهای ه.ک سریعا آماده بشید. من با آلیا و کاگامی به اتاق مد رفتم. روی شانه ی کاگامی زدم و گفتم : آماده ای؟_آره.حدودا آماده شدن ما یک ساعت طول کشید. (عکس مرینت در این اسلاید) بیرون آمدیم واقعا لوکا و آدرین خوشتیپ شده بودند! جولیکا زودتر از ما رفته بود . رزیکا هم اومد و شروع به صحبت کرد: با دوتا ماشین میریم اولی لوکا و کاگامی و راننده شون نینو و دومی هم آدرین و مرینت با راننده اشون آلیا، اول لوکا و کاگامی بعد شما آدرین و مرینت وارد سالن می شوید. به پارکینگ رفتیم و وارد ماشین شدیم. اول ماشین لوکا و کاگامی سپس ماشین ما بیرون اومد .توی راه آدرین گفت: برای چه گفتی من شبیه رزیکا هستم؟_الان باید روی ماموریت تمرکز کنیم. ساعت ۳:۴۵ به در کافه رسیدیم. ماشین نینو رو دیدیدم که داشت میرفت بعد ما از ماشین پیاده شدیم که....

(عکس کاگامی در این اسلاید) 🙏🏻ناظر لطفا منتشر کن 🙏🏻 ❤لطفا حمایت کنید تا پارت بعد زود بیاد❤
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییی بود
🥰