های بعد از مدتها برگشتم با پارت جدید کنارت می مونم
از زبان مرینت : به دیوار تکیه داده بودم و داشتم همش فکر می کردم.یک دقیقه هم نمی تونم استراحت کنم برای چی؟ خب معلومه یک _ رزیتا حالش زود خوب شد، دو_ رئیس هیچی در باره این ماموریت بهمون نگفته بود. نگاهی به بقیه انداختم لوکا که کنارم به دیوار تکیه داده بود و کاگامی که کنار رزیتا روی تخت نشسته بود و آدرین که روی صندلی بود. قشنگ از قیافه هاشون می شد فهمید اونا هم مثل من تو فکر هستند. لوکا گفت : خب رزیکا_بله_ نقش هر نفر توی ماموریت چیه؟_دقیق نمی دونم ولی خب دو نظرتون برای ملاقات با اون میرید و دو نفر هم از بیرون اگه اتفاقی افتاد پوششون میدین. بلاخره گفتم : اوشون کی هستن حالا؟_ اگه اطلاعاتمون درست باشه که تو خیلی ازش م.ت.ن.ف.ر.ی کسی که خواهرت رو دزدید. یکدفعه شکه شدم و داشتم می افتادم که لوکا من رو گرفت . آدرین گفت : خب کاگامی بنظرت کدوم بریم کدوم پوشش بدن. کاگامی گفت : تو و لوکا چطوره برین؟ رزیتا در پاسخ گفت: نه نمیشه چون باید یک ز.و.ج باشند. لوکا گفت : من میرم .مرینت گفت:منم همینطور باید ازش...آدرین بعد مرینت گفت: نه نباید مرینت خانم رو بفرستیم چون تابلو میشیم. کاگامی گفت: خب پس من میرم.رزیکا گفت : خب بهتره برین بخوابین چون ماموریت پس فرداست. گاگامی و آدرین هردو همزمان گفتند : به این زودی؟ و رزیکا با سر تایید کرد.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
عالیییی بود
🥰