مشکلات‌هر‌تایپ🌚💗

کاور🌚💗

دستش‌را‌نوازش‌وار‌روی‌گلبرگ‌گل‌کشید‌و‌زیر‌لب‌آوازی‌زمزمه‌کرد‌.‌قطره‌های‌شبنم‌روی‌چمن‌ها‌خود‌نمایی‌میکرد‌و‌گنجشک‌ها‌از‌انسان‌ها‌فاصله‌میگرفتند‌و‌صدای‌بالهایشان‌فضا‌را‌پر‌کرده‌بود.. _سمیه‌تون💀👍

دستانش‌را‌مانند‌پرندگانی‌که‌تازه‌رها‌شده‌اند‌باز‌کرد‌و‌تصور‌کرد‌برفراز‌تپه‌ها‌پرواز‌میکند.‌لبخندی‌دوست‌داشتنی‌زد‌و‌گفت:آه‌که‌چه‌مخلوقات‌عجیبی!‌مخلوقاتی‌که‌از‌زندگی‌کردن‌می‌گریزند‌.‌خودش‌را‌رها‌کرد. _سمیه‌تون💀🚬

یوهاها

یوهاها

یوهاهاها

هاهاهاهاها