ناظر تورو خدا رود یا شخصی نکن🥺🥺
🐞:وقتی که خیاط لباس ع.ر.و.س.ی من رو اورد چشم های هممون از تعجب گرد شد،بزارید لباسم رو براتون تعریف کنم:
یک پیراهن بلند قرمز رنگ با خال های مشکی.آستین هایی که تا آرنجم میرسیدند و تاجی کوچک طلایی رنگ که درست مانند تاج ملکه یک یاقوت سرخ در وسطش بود.
🌱:بانوی من این هم از لباستون.از اونجایی که موهاتون آبیه لباس قرمز خیلی برازندتونه💖
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
سلام عالی مثل همیشه
۲۰ لطفا داستان های منم بخون
حتما✨
عالی بود 💕
ممنون💖
خیلی قشنگ بود✨
لطفا داستان منو هم بخون🙂
میشه پارت بعد رمانت بزاری
خیلی داستانت قشنگه چرا پارت بعد رو نمیزاری؟✨
میشه بیاین نظرسنجی اخرم؟!
پارت بعد و بزاررررررر لطفاااااا
باشهه😅
عالیههههه ادامه بده :))))
ممنونم🥺✨