پارت 27 ناظر عزیز و محترم لطفا منتشر کن فقط یه داستانه منتشر کن رد/شخصی نشه پلیز شاید با منتشر شدن این تست لبخند بزنم راستی پارت 26 شخصی شده و اگه کسی خبر نداره اون پارت تو اکانتم هست
بالا رو خوندی؟ برو بعدی
تا رسیدن به خونه چیزی نگفتم و فقط گریه کردم آروم در و باز کردم و از ماشین پیاده شدم بارون روی موها و صورتم می چکید رفتم داخل خونه دراکو رو مبل نشسته بود و با اومدن من از رو مبل بلند شد بدون اهمیت بهش دویدم سمت پله ها و رفتم بالا و رسیدم به اتاقم و وارد شدم و در و محکم بستم دراکو : مات و مبهوت به جای خالیش خیره شدم عمو ریموس عصبی و سراسیمه وارد خونه شد آخر سر یه کاری دست خودتو هری داداش آلیس! یعنی چی شده؟ زیر لب گفتم سلام جوابی نشنیدم رز : ریموس؟ آلیس...ریموس : تو اتاقشه؟ دراکو : چی شده؟ ریموس : (با داد ) تو اتاقه؟ لوسیوس : کار اشتباهی کرده؟ ریموس : به نظرت دختر من حق داره با یه پسر که معلوم نیست از کجا اومده و چکار میکنه دوست بشه و دو..سش داشته باشه؟ دراکو : کلافه چنگی به موهام زدم پس فهمید! تا حواسش پرت بود آروم از پله ها رفتم بالا و وارد اتاق آلیس شدم رو تخت نشسته بود و سرش و انداخته بود پایین بهش نزدیک شدم و سرشو گرفتم بالا صورتش و چشماش خیس اشک بود کنارش نشستم و دستمو دور گردنش انداختم آلیسم؟ قشنگم گریه نکن
آلیس : دیگه...نمیزاره ببینمش دراکو... نمیزاره ببینمشش دراکو : آروم باش دستمو بردم سمت صورتش و اشکاشو پاک کردم آلیس چیزی تو و هری و از هم دور نمیکنه قول میدم باشه؟ در تند باز شد و کوبیده شد به دیوار ریموس : دراکو آلیسو تنها بزار دراکو : نه...من جایی نمیرم من همه چیز و میدونم....همه چیز میدونم هردوشون چه وقتهایی باهم میرفتن بیرون میدونم کی باهاش آشنا شده بود میدونم هری کیه...هری حتی به جون منم کمک کرده....فقط برای خوشحالی آلیس! آره...هری وضع مالی خوبی نداره اون وقتی به دنیا اومده پدر و مادرشو از دست داده دوست صمیمی پدرش و تازه پیدا کرده بود که مرد! هری بین آدما فقط آلیس و داره! اون پسر مهربونیه منو آلیس می شناسیمش ریموس : این حرفا دلیل نمیشه که من از هری خوشم بیاد در و بستم و رفتم بیرون آلیس : ممنون.... دراکو : میدونی چی بده؟ کلا خانواده ما با کسایی که نسبت به خودشون وضع مالی خوبی ندارن بد رفتاری میکنن اونوقت اگه منم یکی و دوست داشته باشم که...آلیس : اگه وضع مالی خوبی نداشته باشه....بازم نمیزارم تو و اون از هم دور بشین قول میدم...همونطور که تو قول دادی
دراکو : جدیدا فکرم خیلی درگیر آستوریا بود شاید منم همون حسی و دارم که اون به من داره! آلیس من میخوام برم به همون جنگل! آلیس : باشه...منم شاید وقتشه با هری حرف بزنم از رو تخت بلند شدم و رفتم سمت پنجره من فعلا میرم! از پنجره رفتم بیرون و تو حیاط فرود اومدم آروم دویدم سمت در و رفتم بیرون نگاهم به هری افتاد که پشت در به دیوار تکیه زده بود و با دیدن من نگران لبخندی زد و دستشو رو شونم گذاشت آلیس؟ خوبی؟ آلیس : چیزی نگفتم و محکم بغ...ل..ش کردم بارون شدت گرفته بود ازش جدا شدم و دستشو گرفتم و شروع کردم به دویدن یاد اون لحظه ای افتادم که بهم گفت منو دوست داره لبخندی همراه اشکای بی صدام شد هری دستمو ول کرد و وایستاد بارون موهاشو بهم ریخته بود چهرش کمی عصبی بود هری : پدرت بود نه؟ آلیس : آره...هری : چرا از من بدش میاد؟ به خاطر زندگیمه نه؟ به خاطر اینه که پول ندارم؟ آلیس : هری...من هری :(باداد ) چیزی نگو....مگه دست منه؟ من از زندگی خودم راضیم چرا انقد آدما منو قضاوت میکنن؟ همه چی تو زندگی مردم پوله؟ این پول لعنتی چیه که همه به خاطرش زندگی بقیه رو قضاوت میکنن؟ من تو رو دوست دارم! نه پول و آلیس : منم دوست دارم هری : پس چی میشه؟ باید با این دوست داشتن تا ابد ازت دور باشم؟
آلیس : نمیدونم...نمیدونم..هری من... نمیدووونمم...ولی میدونم فعلا باید ازت دور باشم...بدون اینکه منتظر حرفش بشم برگشتم و ازش دور شدم بغض توی گلوم شکست و همراه بارون روی صورتم فرود اومد قدم هامو تند تر کردم....
ناظر عزیز و محترم لطفا لطفا منتشر کن رد یا شخصی نشه پلیززز شاید با منتشر شدن این تست لبخند بزنم و کمی حالم خوب شه☺:) اگه تستام رد شه اکانتم میپره و اگه شخصی شه کسی نمیتونه داستانمو بخونه لطفا منتشر کن ناظر مهربونم امیدوارم همیشه لبخند بزنی و به همه آرزوهات برسی☺💚تنک:) لایک و کامنت فراموش نشه:)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت جدید شخصی شده سر بزن.
حتما
عالیییی بوددد🤍
هر چی تصور از ریموس داشتم به فنا رفت:/😂
مرسی عزیزم:) جدی؟
عالییی
ممنونم مث شما☺
خیلی عالی بوددددددد
مث خودتتتتت
ممنونم عزیزم مث شما