پارت 25 ناظر عزیز و محترم لطفا لطفا منتشر کن رد/شخصی نکن یه بار گذاشتم شخصی شد💔واقعا واسش زحمت کشیدم رد یا شخصی نشه پلیززز
نه...خونه نه...آلیس : خب پس کجا بریم؟ هوم؟ هری : اگه پدر و مادرت عصبی بشن چی؟ آلیس : چرا؟ گفتم حال دوستم خوب نیست میرم پیشش دراکو پدرمو راضی کرد میخوام باهات باشم...نمیتونم تنهات بزارم هری : اما نمیخوام به خاطر من تو دردسر بیوفتی آلیس : دردسری در کار نیست باشه؟ هری : بیا یکم...قدم بزنیم ________________________________ آلیس هنوز برنگشته؟ دراکو : حال دوستش خوب نبود گفت فعلا پیشش میمونه نگران نباشین ریموس : باشه دراکو : از پله ها رفتم بالا که با چهره خونسرد و عصبی پدر روبه رو شدم لوسیوس : امیدوارم هدفتون از این کارا گول زدن ریموس نباشه دراکو : لبخندی زدم...ببخشید فکر کنم اشتباه متوجه شدین پدر ما چرا باید عمو رو گول بزنیم؟ لوسیوس : ولی دارید یه چیزیو مخفی میکنید!! دراکو : نمیفهمم دارید در مورد چی حرف می زنید فعلا میرم از کنارش رد شدم و رفتم تو اتاق نفس عمیقی کشیدم آخر یه کاری دست خودتو هری میدی آلیس! ________________________________ هوا رو به تاریکی میرفت و ماه تو آسمون نمایان شده بود هری : اگه خسته شدی برگردیم آلیس : لبخندی زدم...نه...دلم میخواد از نصف شب تا خود صبح تو خیابونا با تو بچرخم هری : دیوو..نه شدی؟ آلیس : آره من یه دیوو...نم...یه دیوو...نه که با یه پسر خل و چل تا نصف شب راه میرم
هری : حالا من خل و چل شدم؟ آلیس : زدم زیر خنده...بودی هری : از دست تو دختر...تک خنده ای کردم که خندم گرفت کوچه ها خلوت و سوت و کور شده بود آلیس : هوا داره سرد میشه نه؟ هری : سردته؟ آلیس : نه همینطوری گفتم... هری : سرمو انداختم پایین و باز آهنگ توی ذهنمو آروم خوندم (پرو بازی در می اوردی من برات بخندم خل بازیامون تنهایی پاشم برات بر..ق..صم تا وقتی تو رو دارم بگو من از چی بترسم آلیس : بگو من از چی بترسم بگو من از چی بترسم تو هنو همونیا از پیشم رفتی شب جایی نمونیا) هری : پس پرنسس این آهنگ و بلده آلیس : بله پس چی فکر کردی من هر روز این آهنگ و گوش میدم هری : خب..بریم یه آهنگ دیگه؟ آلیس : آره هری (باهاش یه سال لب صخره قدم زدم ترسم از این بود دلم پرت شه فقط اَه الان با رفیقاش دم ساحله آلیس : پینیا کولادا تو دستش و شبش کامله قلبم و دادم نیستش قابلش هری : بازم هنگه رو گلا سنگا رو دلار آلیس : هنو دلم واسش تنگه به مولا خواستم ببخشمش هرجوری نشد حالم انگاری بعدش دیگه معمولی نشد هری : خیلی چیزا خب گفتنی نی که نازش خریدار داره یارو مشتری میشه)
دستاشو گرفتم و چرخیدم و چرخیدم بارون میبارید و باد موهامو به پرواز در اورده بود اونم دستامو محکم تر گرفته بود و می چرخید سر تا پا خیس شده بودیم وایستادم و تو چشماش زل زدم روی عینکش قطره های بارون نقش بسته بود رفتم یه گوشه و به دیوار تکیه زدم هریم اومد و کنارم وایستاد آلیس : خوبی؟ هری : یهو یاد سیریوس افتادم حس کردم داره بهم لبخند میزنه آلیس : دستمو روی شونش گذاشتم منم یاد مامان بزرگم افتادم اگه بود....الان چقدر خوشحال بود کلی از تو واسش تعریف میکردم هری : ولی...واقعا از خدا ممنونم که تو رو تو زندگیم قرار داده اگه تو نبودی.... کی باعث خنده های از ته دلم بود؟ آلیس تنهام نزار هیچوقت! آلیس : لبخندی زدم و دستمو روی موهاش کشیدم بهتره برگردم خونه...مامانم نگران میشه هری : نگاهی به گوشیم انداختم آره بهتره منم برم رون ده بار زنگ زده آلیس : پس...فعلا...دستشو گرفتم و بهش خیره شدم مراقب خودت باش به خدا می سپارمت حالت بد نشه ها هری : چشمم لیدی تو ام همینطور آلیس : باشه...دستشو ول کردم و آروم ازش دور شدم من رفتم اونطرف خیابون و هری از اونطرف رفت مثل دو نقطه مخالف از هم دور شدیم
راه افتادم سمت خونه و درو باز کردم همه جا ساکت بود دراکو آروم بهم نزدیک شد دراکو : هری خوبه؟ آلیس : آره...مامان و بابام دراکو : خوابن مامانت نگران بود ولی سرش درد میکرد و خوابش برد مامان و بابای منم مامانم خوابه و بابام هنوز نشسته آلیس : باشه....ممنون...از پله ها رفتم بالا و رفتم سمت اتاق مامان و آروم رفتم داخل آروم خوابیده بود بهش نزدیک شدم و به پیشونیش بو../_سه ای زدم و نگاهم به بابا افتاد رفتم کنارش و لبخندی زدم دستشو بو..س/ی..../^دم و رفتم سمت اتاق خودم....
ناظر مهربونم لطفا لطفا منتشر کن باور کن چیزی نداره فقط یه داستانه☺💔 لطفا رد/ شخصی نکن پلیززز یه بار گذاشتم شخصی شد💔 شاید با منتشر شدن این تست لبخند روی لبم بیاد مهربونم...ناظر عزیز و محترم منتشر کن تنک:) لایک و کامنت فراموش نشه☺💚
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت 26 رد شد💔
عالییی💕
تنک یو بیب
پارت 26 شخصی شد/:
چراا؟ :/
عالی بودم خفن💙🖤🌿👌🏼
ممنوونم
پارت 26 شخصی شد☺
آره خوندم عزیزم
خیلی قشنگ بود مث همیشه
مرسی بیب