عم..هایییی اومدم با پارت جدید.
که همون لحظه صدای ماشین اومد و دو نفر ازش پیاده شدن جونگکوک و تهیونگ بودن..آروم رفتم سمتشون و تا خواستم سوار ماشین بشم متوقف شدم ، انگار یه نفر داشت منو کنترل میکرد که به خودم اومدم و دیدم که اون فرد داره منو کنترل میکنه
پوزخند صداداری زدم و برگشتم سمتش ، -خسته نشدی؟
-نه..تا تورو پس نگیرم آروم نمیگیگیرم(خواستم یکم فان اضافه کنم ولی تو همچین وضعیتی؟-ک..خللللل-باشه بابااا)
-نمیتونی یکم منطقی تر برخورد کنی؟جالبه!اوکی پس..
آروم رفتم سمتش و نگاهمو روی کوک و تهیونگ زوم کردم.
-من یکم پیشش میمونم شما میتونید برید.!
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
عاللللییییییی بعدی می خوام
به زودی..
خیلی عاللیهه،لطفاا پا تااروو زود بدههه عالبهههع
خعلی داستانت گودههه و بسی خفن