پارت 24:) ناظر عزیز و محترم لطفا لطفا منتشر کن نوشتن کمی حالمو عوض میکنه و خوب:) باور کن چیزی نداره فقط یه داستانه پس منتشر کن ناظر خوبم امیدوارم همیشه لبخند بزنی پلیزز منتشر:))☺
صدای باز شدن در اومد برگشتم که با دراکو روبه رو شدم دراکو : کلی دنبالت گشتم...وایستا ببینم گریه کردی؟ آلیس : تک خنده ای کردم منو گریه؟ دراکو : چشمات یکم قرمز شده آهان لابد گرد و خاک خورده به چشمت آلیس : باشه...هر جور میخوای فکر کن دراکو : اوکی...بیا بگیر واست آبمیوه گرفتم نگاهی به هری انداختم بدون هیچ فکری چشماشو بسته بود لبخند تلخی زدم حالش خوبه نگران نباش آلیس : لبخندی زدم و به زمین چشم دوختم دراکو : یادته؟ وقتی بچه بودی... گفتی هیچوقت نمیخوای کسی رو دوست داشته باشی تنها دلیلشم این بود که حال مامان بزرگ بد شده بود... (فلش بک به 7 سال پیش آلیس : مامان؟ به نظرت مامان بزرگ خوب میشه؟ رز : عزیزم مامان بزرگ...آره خوب میشه...دوباره میاد کنارمون... دوباره دستاشو روی موهات میکشه... دوباره دستاتو میگیره و کلی می خندونت..آلیس : مامان...دکتر اومد بیرون دویدم سمتش و لبخندی زدم آقای دکتر؟ حال مامان بزرگم خوبه؟ میخوام ببینمش دکتر با تاسف سرشو تکون داد و رفت سمت مامان لبخند روی لبم محو شد با عجله دویدم سمت مامان نگاهم به چهره ی مامان افتاد که خیس اشک بود تازه همه چیز و فهمیدم...تازه فهمیدم که تنهام گذاشته...رفته...جایی که خیلی ازم دوره...از بیمارستان رفتم بیرون هیچکس نبود که مانع من بشه منم همینطور دویدم تا اینکه رسیدم به خونه در و باز کردم و پشت در نشستم
(ادامه فلش بک) اشک روی گونم نقش بست مشتی به دیوار کوبیدم نههه...نه نه...نه..نه تو نرفتی...تو زنده ای...اینا دروغ میگن... با صدای زنگ در از رو زمین بلند شدم و در و باز کردم نگاهم به چهره غمگین دراکو افتاد بدون اینکه چیزی بگم خودمو انداختم تو ب...غل..ش اونم موهامو نوازش میکرد دراکو : آروم...باش...قشنگم...آروم باش آلیس : مامان بزرگ...رفت...دراکو..اون رفت...رفت دراکو : آلیس...آروم..باش اشکای روی صورتمو پاک کردم و دستمو روی شونه هاش گذاشتم و یکم خم شدم که باهاش هم قد بشم قشنگم مامان...بزرگ...نرفته...آره رفته..ولی روحش هنوز اینجاس...داره موهاتو نوازش میکنه...میدونی که اگه ناراحت باشی ناراحت میشه؟ بیا بریم داخل آلیس : رفتم داخل خونه دراکو : من.. میرم یه هوایی بخورم آلیس : نگاهم به تابلوی بزرگی افتاد که لبخند مامان بزرگ و نشون میداد و چشماش... انگار باهام حرف میزد دوباره بغض تو گلوم شکست...آخه کجا رفتی؟ فعلا زود بود مگه نگفتی؟ مگه نگفتی برمیگردی؟ مگه نگفتی بیمارستان واسه من چیزی نیست من خیلی قویم برمیگردم مگه نگفتی؟ هوا تاریک شده بود رفتم تو حیاط نگاهم به دراکو افتاد که یه گوشه نشسته بود با قدم های آروم رفتم و کنارش نشستم دراکو : لبخند تلخی زدم اومدی؟ آلیس : داداش؟..من..نمیخوام هرگز هیچکس و دوست داشته باشم دراکو : چرا قشنگ من؟ آلیس : چون... همه تنهام میزارن دراکو : ببین آبجی کوچیکه...
آدم نمیتونه کسی رو دوست نداشته باشه الان خود من...خیلیا رو دوست دارم....همه میرن...اما میدونی چی مهمه؟ اینکه...تا هستن کنارشون خوشحال باشیم...کنارشون بمونیم مامان بزرگم تو رو خیلی دوست داشت آلیسم...خدا خیلی مهربونه...تو دوست داشتی مامان بزرگ برگرده پیشت؟ آلیس : اهوم...دراکو : خب همه دوست داشتیم...ولی نمیخواستی حالش بد باشه....مامان بزرگ حالش بد بود...ممکن بود اگه برگرده حالش خیلی بد تر بشه تا حدی که دیگه حتی تو رو نشناسه تو که اینو نمیخوای میخوای؟ آلیس : معلومه...که نه دراکو : ولی...الان حالش خوبه... میخنده...تو اینو میخوای درسته؟ آلیس : لبخندی زدم اهوم (پایان فلش بک) آلیس : دراکو...هنوزم یاد حرفاش میوفتم یه لبخند میزنم و گریم میگیره دراکو : منم...میدونی؟ ولی من بعضی وقتا به تو حسودیم میشد چون تو کوچیکتر بودی و مامان بزرگ بیشتر دوست داشت آلیس : لبخندی زدم واقعا؟ نگاهم به هری افتاد دراکو درسته من....اون حرف و زدم...ولی من بازم یه نفر و پیدا کردم که دوسش دارم امیدوارم کنارم بمونه! دراکو : مثل اینکه سرم تموم شد آلیس : هری کمی لای چشمشو باز کرد و تا نگاهش بهم افتاد لبخند بی جونی زد دستشو گرفتم خوبی؟ هری : آ...آلیس هنوز...کنارمی؟ آلیس : من برم؟ نه...فکرشم نکن سرم تموم شد هری : من...خوبم...بریم؟ دراکو : بفرما اینم از پاتر خیالت راحت شد آلیس؟ آلیس : لبخندی زدم آره.... خدایا ممنونم دکترش اومد و کارای لازم و انجام داد و از بیمارستان اومدیم بیرون
دراکو : آلیس من دیگه برگردم خونه تا مامان نگران نشده آلیس : باشه... می بینمت خب....باحال من چطوره؟ هری : اگه پرنسس خوب باشه منم... بهترم....دیشب یاد سیریوس افتادم... دلم واسش تنگ شده آلیس : می فهمم...بریم خونه؟ هری : نمیدونم
ناظر مهربونم لطفا لطفا منتشر کن باور کن چیزی نداره فقط یه داستانه☺💔 لطفا رد/ شخصی نکن پلیززز شاید با منتشر شدن این تست لبخند روی لبم بیاد مهربونم...ناظر عزیز و محترم منتشر کن تنک:) لایک و کامنت فراموش نشه☺💚
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیای گود بود بیب💙😥🌿🖤
ممنونم لاوم☺
عالی بودد🥲
مث شما تنک