داستان علمی تخیلی اوردم بریم
سلام .
من تامم .
من با پدر و مادرم زندگی میکنم .
پدرم قبلا ولیعهد بوده .
اما روز بعد از مرگ شاه به او اونجا حمله میشه پدرمم چون بیماری داشته که نمی تونسته بجنگه و بدنش ضعیف بوده فرار میکنه تو راه با مادرم که زنی حریص بوده آشنا میشه و میگیرتش .
راستی یادم رفت بگم پدرم یه زن داشته که از اون یه پسر به اسم الکس داشته که وقتی بدنیا میاد مادرش میمیره .
برای همین همه میگتن اون شومه.
میگن وقتی بدنیا اومد پوست سفید بلورین اما موهای سیاه سیاه .
میگن وقتی چشماشو باز کرد دیدن که چشماش کلا سیاهه .
پدرم با اون اومد اما وقتی سه سالش بود با مادرم رفتن بیرون و مادرم اونو فروخت .
فروخت به غلام خونه دربار شاه .
تا الان خبری ازش نیست .
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (2)