سلام سلام حالتون چطوره بلاخره برگشتم با اولین داستان کانال امیدوارم خوشتون بیاد
هی بچه ها اسم من ملیکا است من نوزده سال دارم و یک دانشجو هستم این راجب زندگی منه خب از کجا شروع کنم او فهمیدم
واییی ساعت چنده! ساعت ۷ واییی نه اولین روز دانشگام دیر شده
*سری حاضر شدم و از خوابگاه خارج شدم
-او سلام اقای آکی
-سلام ملیکا
- روز خوبی داشته باشید جناب
- توهم همینطور دخترم
جناب اکی پیر مرد خوبیه از بچگی هوامو داشته با اینکه هفتاد و دو سال دارد همچنان پیر مرد بانمکیه
او` اون خانوم جو هست
-سلام خانم جو
_سلام ملیکا جون
- امروز خیلی قشنگ شدید
- مرسی عزیزم توهم خیلی با عجله تر از قبل شدی
-ها؟ او اره دیرم شده باید برم اولین روز دانشگامه
_موفق باشی
_ممنون
اون زن باهوشه وای خدا من اونجا ببین کیف حراج کردن وایییی وایسا ملیکا احمق دیرت شده
رسیدم*
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)