
خب این اولین داستان منه امیدوارم دستش داشته باشین
اسم من لی یونا هست یه رییس موفق در کارش کسی که همیشه میخنده و هرکس بهش بی احترامی میکرد بلای وحشتناکی سرش میاره،ولی... کارکنان: شبتون بخیر خانم لی!!! یونا: 😊خیلی ممنون شب خوبی داشته باشین سوار ماشین شدم و به سمت خونه رفتم توی راه دیدم که دو تا ماشین تصادف کرده یکی از اونا جونگ کی بود پسری که عاشقش بودم و براش هرکاری کردن ولی اون عاشق یکی دیگه بود

جونگ کی 👆 اون با دوست دخترش تصادف کرده بود از ماشین پیاده شدم و سمتش رفتم بدجور زخمی شده بودن رفتم جلو و دیدم پلیس داره جنازه دوست دخترش رو جا به جا میکرد خودش هم بخاطر کلی زخم و خون بیهوش شده بود اونو سوار امبولانس کردن میخواستم باهاش برم ولی ماشینم اونجا پس وقتی حرکت کردن حرکت کردم و پشت سر امبولانس رفتم ۱ساعت بعد:
۱ساعت بعد: دکتر: همراه اقای کیم جونگ کی کیه؟ دستمو بالا بردم یونا: اینجام دکتر: حالشون به زودی خوب میشه میتونم بپرسم شما چه نسبتی با اقای کیم دارید؟ یونا:.... من... فقط یه دوست قدیمی هستم دکتر: خانوادش رو میشناسید؟ یونا: نه... اگه حالش خوب میشه پس من میرم ولی میشه بگی کی بهوش میاد؟ دکتر: بنظرم فردا ظهر یا شب بهوش میان خانم بدون اینکه چیزی بگم رفتم، رسیدم خونه در اتاقمو باز کردم و رفتم لباسمو عوض کردم و رفتم توی تخت انگار سه سال بود نخوابیدم روز بعد: زییینننگگگگ زییینننگگگگ یونا: عه خوابم میاد هنوز یه نگاه به گوشیم کردم و دیدم که یه شکاره ناشناس داره زنگ میزنه یونا: الو؟

یونا👆 یونا: الو؟ دکتر: سلام خانم لی یونا: بفرمایید دکتر: ببخشید این موقع تماس میگیرم ولی اقای لی بهوش امدن گوشیو قط کردم و یه اه بلند کشیدم سریع اماده شدم و رفتم 👇 رسیدم به اتاق جونگ کی یه نفس عمیق کشیدم و درو باز کردم یونا: جونگ کی؟ جونگ: تو... تو... اینجا چیکار میکنی؟ یونا: ها؟ این جای تشکرته؟ جونگ: چرا باید ازت تشکر کنم چون کارولاین رو کشتی (دوست دخترش) تو یه فرشته رو کشتی یونا: چییی فک میکنی کسی که اونو کشته من بودم؟

کارولاین 👆 من فقط دیدم که تو تصادف کردی و اوردمت بیمارستان حتی واست اتاق vip گرفتم کونگ کی: فقط از اینجا برو یونا من ازت متنفرم از جاش بلند شد و رفت توی بالکن اون طبقه اخر بود رفتم پیشش یونا: جونگ کی من عوض شدم دیگه بهتون پیله نبستم حتی فکر اینکه دوباره پیشت برگردم رو هم نکردم چرا فکر میکنی من کارولاین رو کشتم؟ جونگ کی: دیگه اسم اونو توی دهن کثیفت نیار سریع گردنمو گرفت و هلم داد به میله بالکن داشت خفم میکرد نمیتونستم کاری کنم چون هنوز عاشقش بودم جونگ کی: ازت متنفرم یونا... تو... یونا تو خق زندگی کردن نداری (با گریه) چشمام پر از اشک شد جونگ کی: چرا انقدر اذیتم میکنی یجوری بود که اگه دستشو ول میکردم از بالکن میوفتادم پایین یونا: جونگ کی از اینکه منو بتور نداری بدم میاد چرا... چرا باورم نداری که کار من نبوده اگه انقدر از من بدت میاد پس... دستمو ول کردم کاری کردم دستشو از روی گلوم برداره یونا: متاسفم و پرت شدم پایین وقتی داشام میوفتادم دیدم دلره میدوه سمتم جونگ کی: یونااا.. صبر کن... نهههه دیگه چیزی نمیبینم همه چی تار شده چی وایسا الان میتونم ببینم یونا: چی اینجا کجاست؟ خدمتکار: ارباب... ارباب خانم پنلوپه... اون بیدار شده سریع از جام بلند شدم پنلوپه: چی؟ یعنی چی؟ اینجا خیلی شبیه بازیی هست که بازی میکردم پدر پنلوپه: پس... بیدار شدی پنلوپه(بی احساس) یونا(توی ذهن): اگه منو پنلوپه صدا میزنه یعنی اینکه من تناسخ پیدا کردم توی بازیی که بازی میکردم و تونم توی بدن شروری که اخرش میمیره؟
امیدوارم خوشتون بیاد قسمت های بالاتر باحال تر میشن فالو=فالو لایک=لایک کامنت=کامنت
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییییی بود
ممنوننن
افریننننن
وای ایناز مگه نگفتم نخونش
این رمانم واسه تویی که همش رمان مینویسی هیچی نیس
جون عالی گلبم
ولی خدایی باید یونا جای کارولاین میبود
از نظر زیبایی
یعنی کاش کارولاین اسلاید 6 یونا میبود چون اون خوشکل تره🗿
(✪‿✪) 😂
خیلی خوب بود آفرین
-لیـا
ممنون