پیک مخصوص؛ یک نامه

سلام من پستچی شهرتون هستم؛ رزا بانو شما یه بسته ی پستی دارین، یه نامه... فقط قبلش خواستم بهتون بگم که فرستنده برات یه کتاب نوشت، با دست‌خط خودش، اما کتابش رو گذاشتی گوشه ی خونه‌ت و داره خاک میخوره؛ فرستنده خیلی دلتنگت بود؛ خیلی وقته که باهاش حرف نزدی اینطور نیست؟ حداقل بیا و نامه‌ش رو باز کن... فرستنده:خدا هزینه ی پیک رو هم بعد از دیدن پست پرداخت کنید...

قسم به روز هنگامی که نور میگیرد و قسم به شب وقتی که آرام میگیرد که من نه تو را رها کردم و نه با تو دشمنی کرده‌ام (ضحی ۱ و ۲)

افسوس که هرکس را به سوی تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیشِ پایت بگذارم او را به سخره گرفتی (یس ۳۰)

و هیچ پیامی از پیام هایم به تو نرسید مگر از آن روی گردانیدی... (انعام ۴)

و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته‌ام.. (انبیاء ۸۷)

و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان متوهم شدی که گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری ! (یونس ۲۴)

پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشما‌هایت از وحشت فرو رفتند و تمامِ وجودت لرزید چه لرزشی ! ، به تو گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم که ببینم باورم میکنی ؛ اما به من گمان بردی چه گمان هایی...! (احزاب ۱۰)

تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که جز من پناهی نداری ؛ پس من به سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی، که من مهربان‌ترینم در بازگشتن (توبه ۱۱۸)

وقتی در تاریکی‌ها مرا به زاری خواندی که اگر تو را برهانم با من میمانی، تو را از اندوه رهانیدم... اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی (انعام ۶۳ و ۶۴ )

این عادت دیرینه‌ات بوده‌است هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و رویت را آن طرفی کردی و هر وقت سختی به تو رسید از من ناامید شدی (اسرا ۸۳)

آیا من برنداشتم باری که پشتت را میکشست ؟ (شرح ۲ و ۳)

غیر از من چه کسی برایت خدایی کرده است ؟ (اعراف ۵۹)

پس کجا میروی ؟ (تکویر ۲۶)

پس از این سخن به کدام سخن میخواهی ایمان بیاوری ؟ (مرسلات ۵۰)

چه چیزی از بخشندگی‌ام باعث شد تا مرا میبینی خودت را بگیری ؟ (انفطار ۶)

مرا به یاد می آوری ؟ من همانم که بادها را میفرستم تا ابرها را پهن کنند و ابرها را پاره پاره به هم فشرده میکنم..تا قطره‌ای باران از خلالِ آن بیرون آید و به خواستِ من به تو اصابت کند تا تو فقط لبخند بزنی، و این درحالی بود که پیش از فروافتادن آن قطره ی باران ناامیدی تو را پوشانده بود (روم ۴۸)

من همانم که میدانم در روز روحت چه جراحت‌هایی برمیدارد و در شب روحت را به تمامی باز می‌ستانم تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آن را به زندگی برمی‌انگیزم و تا مرگت که به سویم بازگردی به این کار ادامه میدهم.‌.. (انعام ۶۰)

من همانم که وقتی میترسی به تو امنیت میدهم (قریش ۳)

برگرد، مطمئن برگرد؛ تا یک‌بارِ دیگر با هم باشیم.. (فجر ۲۸ و ۲۹)

تا یک‌بار دیگر دوست داشتنِ همدیگر را تجربه کنیم.. (مائده ۵۴)