داستان زندگی من

BIO

اسمو همه باید بدونن “محیا” 15سالمه تاریخ تولدم رو نمی‌خوام بگم ولی روزی که به دنیا اومدم روز سه شنبست ( مزخرفترین روز😐) مامان و بابام میگن با بدنیا اومدنم آسمون دگرگون شد و طوفان شدیدی تو اون روز راه افتاد

ویژگی های ظاهری: تقریبا مثل همه آدمام مو هام بلنده، خرمایی عه، پوستم روشنه ولی گفتم تقریبا یعنی یک ویژگی خاص دارم... یک دو سال میشه که رنگ چشم سمت راستم داره هی روشن تر میشه کسیم نمیدونه دقیقا چرا ولی داره می‌ره به روی قهوه ای روشن تر یا یه چیز قرمز طور خودمم نمیدانم چیه ولی هر چی که هست دوستش دارم و امید وارم هیچ وقت از دستش ندم🙂🙂

راجب قد م ؟ ... هعی خیلی کوچولو ام 😞 همه میگن کوتاهم ۱۴۸ عه و وزنم: کلا آدم سنگینی هستم و توپرم ولی خیلی لاغرم ( البته نه اوندراهم سیخ اسکلت) ۴۳ کیلو

راجب شخصیتم: از ظاهر که بگذریم میرسم به شخصیت خب، من یک INFJ ام، که این توضیح خیلی کاملی می‌تونه از شخصیتم باشه آدم آروم کم حرفیم ( البته اگه دوستم باشی از بس حرف میزنم که مختو میخورم و خیلی شوخ طبع و بازیگوش میشم) مهربونم و به فکر بقیه ام، شجاع ام، خیره و لجبازم، زیادی کمال گرا ام، معمولا تنها ام و خب در کل باید راجب شخصیتم کتاب بنویسم بس که خودمو میشناسم یکی از بارز ترین ویژگی هام اینه که خیلی مرموزم...

این مرموزیت و ترسناک بودن اولین چیزیه که هر فرد توی چهره من میبینه ... توی مدرسه شایع شده که من جنم!!! یا اینکه فرا زمینی ام و باید بگم که من خیلی تو مدرسه معروفم تقریبا همه منو میشناسن اگر از کنارم رد شن جوری نگاه میکنن که انگار ونزدی آدامزه و همون جا یا تو گوش هم پچ پچ میکنم یا بلند میگن: هه این همون دخترست که جنه یا فلانه خلاصه که از کارشون خوشم نمیاد و یه جورایی ناراحتم

ولی دلایل زیادی ام داره که اینقدر منو ترسناک خطاب میکنن که واقعا روم نمیشه اونا رو بگم😬🫣 البته همه به غیر از دوستم اون میگه کیوتم😐😑😑

علایق: تنها بودن/ فکر کردن بیش از حد/ کتاب/ تجربه های جدید/ درس خوندن/ گیم/ فکر کردن به مسائل پیچیده/ معما یا پرونده/ موسیقی و در آخر تو ...

نفرت ها: بی عدالتی/ پرو بودن/ دروغ/ کسایی که خیلی ساده به مسائل نگاه میکنن/ پیکمی ها/ غیبت/ دستور دادن بهم ( عملا وقتی بهم دستور میدن لج میکنم و عصبانی میشم)

فوبیا: ترایپو فوبیا/ فوتو فوبیا/ سنجاقک و پروانه/ دندون پزشکی/ شکست خوردن