تا به حال چندبار به خاطر ترس از ناراحت کردن دیگران یا به زحمت انداختن یک دوست، احساساتتان را مخفی کردهاید؟ بعد از آن چه حسی داشتید؟ من غیبگو نیستم اما جواب را میدانم؛ احساس بدی داشتهاید و از دست خودتان عصبانی شدهاید. با اطمینان میگویم که سرکوب احساسات و عدم ابراز صحیح آنها میتواند به اضطراب و افسردگی منجر شود.
قدم اول: از احساساتتان آگاه باشید ۱. احساساتتان را بپذیرید: قبل از انجام هر اقدام دیگری، مهمترین چیز این است که شما احساس کردن را به رسمیت بشناسید و قبول کنید پذیرش احساسات درونیتان نگرانی ندارد! اگر احساس کنید و احساساتتان را ابراز کنید، معنیاش این نیست که شما فرد ضعیفی هستید یا غرور ندارید اینها ربطی به هم ندارند. اصل قضیه این است: احساسات درست و غلط ندارند، احساسات فقط وجود دارند. همین!قبل از انجام هر اقدام دیگری، مهمترین چیز این است که شما احساس کردن را به رسمیت بشناسید و قبول کنید پذیرش احساسات درونیتان نگرانی ندارد! اگر احساس کنید و احساساتتان را ابراز کنید، معنیاش این نیست که شما فرد ضعیفی هستید یا غرور ندارید اینها ربطی به هم ندارند. اصل قضیه این است: احساسات درست و غلط ندارند، احساسات فقط وجود دارند. همین!
۲.سعی کنید بفهمید بدنتان در مقابل هر احساسی چه واکنشی نشان میدهد معمولا هیجانات احساسات را هدایت میکنند و اتاق کنترل این هیجانات مغز ماست. هنگامی که احساسی را تجربه میکنید به واکنشهای فیزیولوژیکی خود دقت کنید. مثلا وقتی میترسید، عرق میکنید. زمان خجالت کشیدن سرخ میشوید و اگر عصبانی شوید احتمالا ضربان قلبتان بالا میرود. هر کدام از عکسالعملهای بدنی شما کلید شناسایی احساساتی است که در شما به وجود آمده است. سعی کنید در محلی آرام بنشینید و نفس عمیق بکشید. میتوانید زیر لب ذکر بگویید یا حتی یک مانترا را تکرار کنید: «چه احساسی دارم؟» این کار باعث میشود بدنتان آرام شود و در برابر هر حسی واکنش مناسب را نشان بدهد. آنوقت شما متوجه میشوید این حس حاصل کدام هیجان بیرونی است و بهتر میتوانید عکسالعملهای بدنتان را کنترل کنید.
۳. کلمات بیشتری برای بیان احساسات یاد بگیرید شما برای ابراز احساسات به کلمات نیاز دارید و بیان اینکه چه احساسی دارید بدون دانستن کلمات مناسب کار سختی است. سعی کنید برای هر نوع احساس و با هر شدتی، کلمهی مناسب را اگر بلد نیستید حتما یاد بگیرید. ابراز احساسات درست، به کلمات درست احتیاج دارد. سعی کنید تا حد امکان کلماتی که احساسات شما را به معنای واقعی بیان میکنند یاد بگیرید. اگر دایرهی لغاتتان را افزایش بدهید، مثلا به جای کلمهی «خوب» که معنایی خیلی کلی دارد، کلماتی مثل: دوستداشتنی یا وجدآور، هرکدام را در زمان مناسب خودش استفاده کنید. یا در مقابل به جای بهکار بردن کلمهی «بد» از کلماتی مثل: رنجآور یا دلسرد کننده، هر کدام که مناسب بود، استفاده کنید.
۴. علت احساسی را که دارید، از خودتان بپرسید چیزی که میخواهم به شما بگویم، شبیه یک بازی فکری است و شاید خیلی از اوقات، هم برایتان جالب باشد و هم به دردتان بخورد. من اسمش را گذاشتهام بازی «چراها». این بازی کمک میکند شما به خودتان نزدیکتر شوید پس حتی اگر مثالی که برایتان انتخاب کردهام دربارهی یک حس بد باشد قبول کنید باز هم این بازی بهدرد بخور است. شما یک سری «چرا» میپرسید و این چراها در واقع سرنخ شما برای رسیدن به احساس اصلیتان است. الان حس میکنم باید گریه کنم. چرا؟ چون از دست رئیسم عصبانی هستم. چرا؟ چون او مرا دربارهی یک ایراد کاری متهم کرده است. چرا؟ چون دیوار من از همه کوتاهتر است. چرا؟ چون همیشه سکوت میکنم. چرا؟ چون نمیتوانم از خودم دفاع کنم. چرا؟ چون… در تمام موارد با این چراها میتوانید مسائل را موشکافی و احساساتتان را پیدا کنید.
قدم دوم: احساساتتان را به دیگران بگویید ۱. همیشه ضمیر «من» را به کار ببرید ۲. برای حرف زدن دربارهی احساساتتان با دیگران پیشقدم شوید ۳. صادق باشید ۴. وقتی دیگران با شما حرف میزنند، واقعا گوش بدهید ۵. نفس عمیق بکشید ۶. اطرافتان را با آدمهای انرژی مثبت و روراست پر کنید ۷. از افراد متخصص کمک بگیرید
قدم سوم: روی احساسات خودتان کار کنید. ورزش کنید احساساتتان را مکتوب کنید:یکی از مؤثرترین راهها برای درک بهتر احساسات نوشتن آنهاست. تفکر کنید. خودتان را تشویق کنید قبل از ابراز احساسات گزینههای متفاوت را در نظر بگیرید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلیییییی خوب بود
مثل شما>>>
مرسی
فوق العاده بودد
تشکر بانو/مستر جوان؛