«پایان‌های ممنوعه!»

«به نظر می‌رسد که نویسنده‌ها هم مثل ما آدمیزادند. بله، می‌دانم شوکه شدید! آن‌ها هم گاهی اوقات از سایه زدن به داستانشان می‌ترسند. می‌ترسند از اینکه شخصیت محبوب تو را به سرنوشتی محتوم برسانند، یا جفت رمانتیک مورد علاقه همه را در دقیقه ۹۰ به یک آدم کسل‌کننده تبدیل کنند. اینجا، ما قرار است برویم سراغ پایان‌هایی که ناگفته ماندند؛ پایان‌هایی که اگر نویسنده “شجاعت” به خرج می‌داد، داستان هزار بار بهتر (یا صد بار تلخ‌تر) می‌شد!»

فندوم/ژانر:هری پاتر (یا فیکشن‌های جادوگری) سناریوی ممنوعه و جنجالی:«اگر هری تصمیم می‌گرفت “استاد مرگ” شود و قدرت ولدمورت را بپذیرد؟» دلیل اینکه نویسنده از نوشتنش ترسید:ترس از ویران کردن مفهوم “قهرمان خوب” و تبدیل قهرمان به آنتاگونیست. پایان کاملاً تاریک و ضدقهرمانانه.

فندوم/ژانر:فیکشن‌های کی‌پاپ (آیدل و دختر معمولی) سناریوی ممنوعه و جنجالی:«اگر آیدل محبوب، به‌جای دختر معمولی، با مدیر برنامه‌اش که 12 دوستش داشته بوده ازدواج می‌کرد؟» دلیل اینکه نویسنده از نوشتنش ترسید: یک داستان "بالغانه"تر اما کمتر محبوب را ارائه می‌داد. کاربران از شکستن آرزوهایشان متنفرند!

فندوم/ژانر:فیکشن‌های جنایی/کارآگاهی سناریوی ممنوعه و جنجالی:«اگر معلوم می‌شد کارآگاه نابغه، خودش قاتل اصلی و ماجرا بود و فقط می‌خواست شهرت کسب کند؟» دلیل اینکه نویسنده از نوشتنش ترسید:فریب بزرگ و نفی کل داستان قبلی. برای ذهن خواننده بیش از حد پیچیده و ناراحت‌کننده است.

فندوم/ژانر:سریال‌های عاشقانه دبیرستانی سناریوی ممنوعه و جنجالی:«اگر شخصیت اصلی زن تصمیم می‌گرفت “نه” بگوید و به دانشگاه برود، به‌جای اینکه عشق دوران دبیرستانش را انتخاب کند؟» دلیل اینکه نویسنده از نوشتنش ترسید:نشان دادن اینکه آینده‌ی یک زن می‌تواند مهم‌تر از یک رابطه‌ی زودگذر باشد. نویسنده می‌ترسد مفهوم “عشق ابدی” را زیر پا بگذارد.

فندوم/ژانر:فیکشن‌های فانتزی/ایسکای سناریوی ممنوعه و جنجالی:«اگر قهرمان پس از بازگشت به دنیای واقعی، متوجه می‌شد زندگی‌اش در دنیای فانتزی یک توهم بوده؟» دلیل اینکه نویسنده از نوشتنش ترسید:این پایان، کل فانتزی و امید خواننده را نابود می‌کند. خواننده می‌خواهد باور کند ماجراجویی واقعی بود.