10 اسلاید پست توسط: ★𝗟𝗲𝗲𝗻★ انتشار: 4 هفته پیش 1,147 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست


لینک کوتاه

توجه!

محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.

  • جهت اطلاع از قوانین و شرایط استفاده از سایت تستچی اینجا را ببینید.
  • اگر محتوای این صفحه را نامناسب یا مغایر با قوانین کشور تلقی می نمایید می توانید آن را گزارش کنید.

سایر تست های سازنده

نظرات بازدیدکنندگان (29)
  • نمیدونم فرصت شدم یا نه ولی خیلی عالی بودددد🌙💗🫂

  • imageBlackpink♡
    دوست خوب من کیه؟

    پستت عالی بود! ☆☆☆
    و... یکی ازخنده‌دار ترین خاطره‌های من این بود که یه بار، توی کلاس جلوی معلم و 21 نفر دانش‌آموز، آروم خوردم به تخته، ولی ازش معذرت‌خواهی کردم و نازش هم کردم تازه!
    یعنی آبروم رفت....

  • imageKiara aoi
    🔥❤️‍🩹For natlan

    ج چ:وقتی که من خواب بودم، نصف شب مامانم اومد بهم سر بزنه، بعد یهو انگشت اشاره م رو آوردم جلو و تو خواب گفتم این انگشت اشاره هس😂😂✨

  • imageYeyero
    دیمن فن تعصبی

    اسلاید 6 واقعا تتو رو طبیعی در آورده.حال میده بری بزنی پشت دستت به ملت تخمه تعارف کنی ایستگاشون کنی😂😂😂😂

  • یه بنده خدایی داشت واسه خودش راه میرفت که من دیدمش و فکر کردم دوستمه(اصلا شبیهم نبود) و با تمام توان یکی زدم ، بنده خدا برگشت دیدم این اصلا اون نیست

  • imageچشمون سیاه
    تو کیستی؟

    ادامه.. کارت بابامو گم کردم و..... بعدش گفتم شاید جاش گزاشتم زرگشتم خونه سر راه هی نگاهم به زمین بود شاید افتاده باشه زمین اما نیافتاده بود بعدش که رسیدم خونه کارت همونجا بود برش نداشته بودم بعدش کارتو کردم تو جیبم و بابام هم باهام اومد تو سوپری بعدش یه توسری خوردم

  • imageچشمون سیاه
    تو کیستی؟

    عالی 🤌
    ج چ = من از تمام خاطراتم اسید میباره کدوم و میخوای؟
    یکی از اونارو که تو گذشتس میگم یه روز تقریبا شیش هفت سالم بود واسه اولین بار خودم با یه عالمه استرس و اخ و واخ مامانم تنهایی رفتم سوپری سر کوچه یه سالم به سوپری کردم ( قبلا با پدرم رفته بودم و منو میشناخت) اونم گفت سلام منم گفتم منو میشناسی فکر کنم طرف داشت از سوالم شاخ درمیاورپ و گفت اره بعد رفتم اون چیزایی که از یه قرن پیش مامانم برام لیست کرده بود رو برداشتم و وقتی خواستم پولشو بدم کارت بابام نبود حالا اقا بیا بترس ای وای کارت

  • imageیاشیرو
    به دنبال آمانه

    😂😂😂✨✨✨🦋🦋🦋🦋

  • imageیه دلقک
    من آن نیم دیگرم بتمنعلی@

    عالی
    ج.چ: ی بار همین پارسال مامان بابام رفته بودن شمال داداشم که سر کار بود شبم میرفت پیش دوستاش من و رفیقم تصمیم گرفتیم ساعت چهار صبح جمع کنیم بریم دریا ما رفتیم دریا یهو دوتا پسره رو دیدیم صدامون گردن ماهم عین سگ ترسیدیم و تا جون داشتیم دویدیم بعد معلوم شد فقط میخواستن ببینن فندک داریم یا نه😂😂

  • imageالهه عشق
    دنیای بی عشق زیبا نیست❤️

    ج چ: یبار میخواستم با دوستام برم تفریح، ساعت 4 صبح بلند شدیم با همه بند و بساطمون رفتیم تو راه پله، اونجا عم خیلی تاریک بود، بخاطر همین پله هارو زیاد نمیدیدیم، یهو هممون سر یه پله خیس لیز خوردیم و 5 طبقه قل خوردیم پایین....بعدش 7 نفرمون افتادیم روی هم....بدتر از این، هر چی بساط داشتیم بخش شد وسط پله ها...یسری از وسایلمون هم شکست....واااای🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
    آخرش مجبور شدیم برگردیم خونه و همچیو درست کنیم (ساعت 6 دوباره از خونه رفتیم بیرون...ایندفه مراقب بودیم)

    • image★𝗟𝗲𝗲𝗻★ سازنده
      همون دلقک جهنمی

      نتیجه گیری:هیچ وقت چهار صبح بیرون نرید😂😂

    • imageالهه عشق
      دنیای بی عشق زیبا نیست❤️

      نه، نتیجه گیری اینه که:
      چرا ما مر/ض داشتیم و با آسانسور نرفتیم؟
      (یه خاطره سم از مسافرت رفتن با دوستام دارم، اگه میخوای بدونی پیوی باز کن)

برای ثبت نظر باید وارد حساب کاربری خود شوید.