
آیا برای شما پیش آمده که از ترس نه شنیدن نسبت به درخواست کمک از دیگران دودل و مردد شوید و از آن درخواست اجتناب کنید؟ در ادامه مطلب به دلایل ان میپردازیم و چند راهکار ارائه میدهیم..

ترس، مانند دیگر احساسات، کارکرد خاص خود را دارد و به عنوان یک احساس منفی شناخته میشود، اما بقای ما و نیاکانمان به این احساس وابسته بوده است. ترس به ما کمک میکند تا نسبت به خطرات آگاه باشیم و از خود و خانوادهمان محافظت کنیم. ولی مرز باریکی بین ترسهای کمککننده و مخرب وجود دارد و نوع واکنش ما به این ترسها تعیینکننده است. بنابراین، یادگیری مهارتهای غلبه بر ترسهای مخرب ضروری است.

آیا شما هم در موقعیتهای آشنای زیر قرار گرفتهاید؟ بارها و بارها برای چاپ کتابتان به انتشارات مختلف سر زدید و هربار مسخره شدید یا به شما خندیدهاند و محتوای کتابتان را تکراری یا غیر جذاب دانستهاند به کارگاهها، کارخانهها یا شرکتهای بزرگ رزومه فرستادهاید و همه آنها دست رد به سینه شما زدهاند… حتی به شریک یا مدیرتان درخواست سرمایه گذاری در جایی را دادهاید و اوحرف شما را نمیخرد و حالتان بد میشود از اینکه همیشه نه میشنوید! برای فروش محصولتان به این در و ان در زدهاید اما هر بار پاسخ نه شنیدهاید. بعد از مدتها کلنجار رفتن با خودتان، از مدیرتان درخواست افزایش حقوق یا وام میکنید؛ اما با یک نه قاطع او، حالتان دگرگون شده و اعصابتان خرد میشود!!! اصلاً اگر نه شنیدن را تقریباً معادل با شکست خوردن بدانیم، به نظر شما افراد موفق چندبار شکست خوردهاند؟

زمانی که دیگران به هر دلیلی درخواست ما را رد میکنند ما سریعاً اینگونه نتیجهگیری میکنیم که؛ « من به اندازه کافی باارزش نیستم، به همین دلیل او به من نه گفت! من به اندازه کافی دوستداشتنی نیستم. به همین دلیل او به من نه گفت. من خواستنی نیستم، من مزخرفم، من پر از عیبم، من نیازمند و وابسته به دیگرانم» در واقع این مکالمات درونی خودویرانگرند که نه شنیدن را تا این حد برای ما سخت میکنند. حال باید به این سؤال پاسخ دهیم که چرا مکالمات درونی ما اکثر اوقات ماهیتی خودویرانگر دارند.

تجارب آسیبزا در دوران کودکی میتوانند بر احساسات و افکار ما در بزرگسالی تأثیر بگذارند. کودکان به دلیل عدم درک عوامل خارجی، هرگونه بیمهری از سوی والدین را به بیارزشی و بیلیاقتی خود نسبت میدهند. به عنوان مثال، اگر مادری به دلیل مشغلههای کاری از کودک خود دور باشد، کودک ممکن است این غیبت را به عدم ارزشمندی خود ربط دهد. این الگوی فکری در بزرگسالی نیز ادامه مییابد و هر بار که دیگران به ما نه میگویند، به سرعت به این نتیجه میرسیم که بیارزش هستیم. باید به یاد داشته باشیم که دلایل رد کردن درخواستها میتواند متنوع باشد و لزوماً به بیارزشی ما مربوط نیست. در واقع، دیگران ممکن است به دلایل شخصی و مشغلههای خود به ما نه بگویند و این نباید به احساس بیارزشی ما منجر شود.

اگر ترس از نه شنیدن داشته باشیم باعث میشود که مجبور به اجتناب از موقعیتها بشویم . درست است که اجتناب میتواند ما را از رنجهای احتمالی مصون نگه دارد اما ما نباید فراموش کنیم که این اجتناب به معنی از دسترفتن فرصتهای مختلف نیز هست. ما برای ادامه زندگی و بقای خود نیازمند رابطههای مختلف هستیم. از رابطههای کاری و شغلی و تحصیلی گرفته تا رابطههای نزدیکتر و صمیمیتر. در واقع ما نمیتوانیم تا ابد از این رابطهها طفره رویم و خواهوناخواه مجبور به داشتن رابطههای مختلف هستیم.(6) از طرف دیگر خواهوناخواه ما در رابطههای مختلف محکوم به شنیدن کلمه نه هستیم. به همین دلیل ما باید روی مهارت نه شنیدن خود کار کنیم و قدرت نه شنیدن خود را افزایش دهیم. حال که میدانیم چرا باید بر ترس از نه شنیدن خود غلبه کنیم وقت آن رسیده که به سراغ چند راهحل برای غلبه بر ترس از نه شنیدن برویم.

1 سعی کنید مدام با این ترس مواجهه شوید و خود را در شرایطی قرار دهید که از دیگران نه بشنوید 2بدانید که نه گفتن دیگران هیچ تفاوتی در شخصیت شما ایجاد نمیکند اول از همه ما باید خود را به خوبی بشناسیم. بعدازاین مرحله نیز باید بدانیم که ویژگیهای شخصیتی ما توسط دیگران تعیین نمیشوند و رویه دیگران نسبت به ما نه میتواند چیزی به ما اضافه کند و نه میتواند چیزی از ما کم کند. تصور کنید که شما فردی شوخ، خوشصحبت و باهوش هستید. ممکن است در یک مصاحبه کاری شرکت کنید و پذیرفته نشوید. اینکه شما در این مصاحبه موفق شدهاید نمیتواند از ویژگی باهوش بودن و یا خوشصحبت بودن شما کم کند 3به عوامل خارجی که در نه گفتنِ دیگران اثرگذار بوده توجه کنید واقعیت این است که ما هیچگاه نمیتوانیم بهطور کامل از انگیزههای دیگران برای کارهایشان آگاه شویم. افراد برای انتخابها و تصمیمهایشان ممکن است صدها دلیل و انگیزه مختلف داشته باشند و اینکه دست رد به سینه ما میزنند لزوماً به معنای بیارزش بودن و دوستداشتنی نبودن ما نیست. فردی را تصور کنید که به تازگی از یک رابطه بیرون آمده. زمانی که شما به این فرد درخواست دوستی میدهید ممکن است به دلیل اینکه به تازگی از رابطهای خارجشده پیشنهاد شما را رد کند.

*چالش اول: پول پاره* یک پول پاره پوره بردارید. می دانید که هیچکس از پول پاره خوشش نمیآید. به دکهها، تاکسیها، اتوبوسها و مغازهها مراجعه کنید و تلاش کنید با آن پول پاره، چیزی بخرید. مطمئناً تقریباً اکثر فروشندهها و افراد، این پول پاره را از شما نخواهند پذیرفت. این یک تمرین خیلی جالب برای نه شنیدن است. شروع کنید! چالش دوم: راننده تاکسی شوید پیش یک راننده تاکسی بروید و از او بخواهید به جای ایشان، شما رانندگی کنید! به احتمال قوی آنها این درخواست شما را نخواهند پذیرفت. شاید هم فکر کنند خدای نکرده یک تختهتان کم است! اما حتماً امتحانش کنید چالش سوم: پاشو من بنشینم در مترو یا اتوبوس، از افراد مختلف بخواهید بلند شوند تا شما سر جایشان بنشینید. بدون عذر و بهانه، احتمالاً افراد خیلی کمی این درخواست شما را خواهند پذیرفت و میتوانید نههای زیادی بشنوید! چالش چهارم: اتاق خالی میخوام به یک هتل یا مهمان سرا بروید و از کارمند یا اپراتور آنجا بخواهید که به شما بیک اتاق رایگان بدهد! برای این خواسته خود چند بار پافشاری کنید. بدون تردید، نه خواهید شنید. آن هم یک نه محکم و قاطع!
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ب☆ک میدم.
حمایت؟
پین؟
فرصتت
🗯:ایده برای ساخت پست
.......
پست جدیدمه، لایکش میکنید بره تو پر بازدیدا؟
کامنت موقته
خیلی عالی بود 🦆
زیبا✨
مرسی مهربون
نباید انقدر کم کامنت داشته باشه ولی):
عالی واقعا(:
تنکس🙃🍬
عالی بود
ممنونم 🙃
عالی بود
تشکر🙃