خب اومدم با یه پارت طولانی لطفا دست به افتخارم👏

یه دو ساعت خوابیدم که الارم گوشیم زنگ خورد. پاشدم لباس سیاهمو پوشیدم. اروم رفتم بیرون. وقت گشت زنی بود. موتورم رو بزداشتم و اروم حرکت کردم...... به لب مرز رسیدم. پشت درختا قایم شدم و همه جا رو دید زدم. خوب شد هیچی نبود. برگشتم خونه و دراز به دراز افتادم رو تخت. رباتا اومدن صدام زدن بیدار شدم. ای وای ای وای. حال ندارم میخوام بخابم😫. دست و صورتم رو شستم اومدم یه صبحونه مفصل خوردم. انا: لوسی نظرت درمورد اریان چیه خیلی به میا میاد نه؟؟ هم اکنون میا: 😳. لوسی: اره بیا زوجشون کنیم. من خودم سره سفرم بعد اینا دارن برا من تصمیم می گیرن. میا: موقع غذا خوردن لطفا دهناتون باز نباشه یه وقت دیدی پشه اومد توش یا یه بشقاب اومد تو صورتت🙂.(لبخندی ترسناک) هیچی دیگه خوردیم. بعدش یه چند تا هماهنگی انجام دادیم. بقیشم سپردیم به پسرا دیگه. میا: خب پاشید بریم حمام بو خر گرفتیم. تو اتاقم رفتم. درو قفل کردم. لباس برداشتم پریدم تو حمام. وایی یعنی چسبید. اومدم بیرون. موهامو سشوار گرفتم. درو باز کردم. میا: لوسییییی!!! لوسی: بببلهههه. میا: قربون دستت بیا موهامو ببند.(عکس موهاشون) موهامو بست. تا اخرش که نذاشت خودمو تو اینه ببینم. به خودم نگاه کردم. چه جیجرییی شدم من.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
داستانت عالی بود😍
چرا این پست ها دیده نمیشن؟ حق نیست...
هیییی 🥺
حالا مهم نیس😁
خیلی قشنگ بود امیدوارم موفق باشی
میشه فالوم کنی
تنکیو 🫶🫶