بخونید 🦋
( مکانی نامعلوم ، زمانی نا معلوم )
استرس داشت و تند تند میدوید هر لحظه که صدای آژیر پلیس نزدیک تر میشد با سرعت بیشتری میدوید ، خشکش زد باورش نمیشد او آنجا چه میکرد ؟ مگر اورا ن.ک.ش.ت.ه بود؟ با تعجب پا به فرار گزاشت تقصیر او نبود ملکه اش ، از او خواسته بود تا آن مجرم را ب.ک.ش.د سریع پرتالی گشود و لحظه ای بعد قوطی ای پر از محلولی کهکشانی رنگ از دستش افتاد وشکست ، او توجهی نکرد و تند درون پرتال دوید و غیب شد ....
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
وایییی چقدر منتظر بودم بلاخره اومد
عالییییی
وای پارت ها رو زود به زود بزار طاقت ندارم
بقرآن خودم داشتم از انتظار اومدن پارت ۳۶ اسرار جزیره ی گمشده فسیل میشدم بعد یادم اومد خودم خیلی هارو فسیل کردم😑🤡
😂😂
ولی خدایی زود به زود بزار من اعصاب ندارم یه کاری دست خودم میدم 🤡😭
پستت عالی بود💕
فرصت؟
فرست؟
پین؟