بیوگرافی من؟

باران نامم، دی ۱۴ ساله میشم و هشتم هستم یعنی ۸۹ ایم. ضمن اینکه..اونقدر فکر نمیکنم تاثیری داشته باشه ولی کم و پیش بهش اعتقاد دارم..تایپمم entj. عصرا برام مثل یه رویا میمونن شبا بهترین وقت واسه استراحته از نظرم و..صبح ها و ظهر ها اگه کاری انجام ندم دیوونه میشم( خودمم میدونم هرچی تا الان گفتم ربطی نداره، ممنون)

زیاد نمیتونم فورا با کسی صمیمی باشم یا صمیمانه برخورد کنم..مگه واقعا آدم جالبی باشه یا بهترین مکالمه رو باهاش در پیش داشته باشم. دوستام مریم و همراز ان.. خودمو بیشتر از هرکسی تا الان حتی خانوادم دوست دارم، ولی مغرور نیستم. الویت هام معمولا خودمم ولی اگه کاری از دستم برای دیگری بر بیاد چرا که نه.

به شدت آدمیم که نمیتونید پیش بینیش کنید چون یا اونقدررر حرف میزنم و کلافتون میکنم* تا جایی که خودم فک درد بگیرم* و یا کلا سکوتم و‌ حرفی نمیزنم. نوشتن تنها راهیه که لذت وجود داشتن رو بهم میده ..فرقی نمیکنه داستان نوشتن یا تکلیف. ادعایی توی خییلی کتاب باز بودن حرفه ای ندارم‌اما میتونم بگم کتاب خونم از آلبر کامو به شدت خوشم میاد و به شدت پیگیرشم طوری که بچه های مدرسمون علنا منو زنش میدونن.

خواننده مورد علاقم داریوشه و میتونم بگم زندگیش رو از بر مثل کامو‌ عزیزم حفظم. از ریاضی خیلی خوشم میاد ..و از زیست و فیزیک‌هم همینطور.. فیلم و انیمه و مانهوا هم میبینم و چیزی که دوسش دارم توی انیمه Banana fish ..و از بین مانهوا هم نقاش شب و‌ جینکس.

حاضر نیستم حتی یه تیکه از خوراکیامو به کسی بذل و بخشش کنم و احتمال مصدومیت توسط خشم باران زیاده. از غذاهای ایرانی هرچی هله و هولست و پیتزا و خوراکیه خوشم میاد. بستنی که دیگه میمیرم واسش.

از غر غر کردنای دم به دیقه و خیلی الکی متنفرم، از شخصیت های بی ثبات بدم میاد..تیکه انداختن و نظرهای الکی که لازم به گفتن و دخالت ندارن بدم میاد اونم خیلی . از خوابیدن و زندگی کردن و رسیدن به هدفت هام که عاشقشونم.