گربه شرودینگر

خب گربه شرودینگر یه آزمایش فکری یا به اصطلاح نظری است که در سال ۱۹۳۵ توسط فیزیکدانی اتریشی به اسم اروین شرودینگر ابداع شده این آزمایش معمولا به عنوان یه پارادوکس تعریف میشه این آزمایش حاصل یه مکالمه بین شرودینگر و انیشتین بوده که می خواستن باهاش به این نتیجه برسن اگه قوانین مکانیک کوانتومی روی اشیا عادی اعمال بشه چه اتفاقی میوفته

قبل از توضیح می خوام بگم که من این متن رو کاملا خودم نوشتم پس اگه اشتباه کلامی یا هرچیز دیگه ای اتفاق افتاده لطفا به بزرگی خودتون ببخشید و بهم بگید و اگر لطف کنید یه لایک کوچولو هم بکنید چون واقعا برای این پست زحمت کشیده شده

خب همراهان گرامی این پست فرض رو بر این بگیرید که ما یه جعبه داریم درش بسته اس ما داخل این جعبه یه گربه، یه شیشه سیانور ، یه حسگر پرتو و یه پرتو زا داریم کار این پرتو زا اینه که به صورت پراکنده پرتو تولید کنه و حسگر پرتو برای مثال قراره در مدت زمان ۱۲ تا ۱۲:۰۱ برنامه ریزی شده که اگر پرتویی شناسایی کرد چکش روی شیشه سیانور بیوفته

برای فهم بهتر این قضیه ما به《مکانیک کوانتومی》و《کوپنهاگ》روی میاوریم حالا شاید الان براتون سوال پیش بیاد کوپنهاگ چیه کوپنهاگ به صورت ادبی و علمی یعنی تفسیر کپنهاگ حاکی ازآن است که وضعیت دو سیستم دچار فروپاشی را به یک حالت مشخص زمانی که یکی از سیستم‌ها اندازه‌گیری شده‌است دراورد. شرودینگر و اینشتین نامه‌هایی در بارهٔ مقاله رد و بدل کردند. این چیزیه که به شما درس میدن یا با یه سرچ ساده احتمالا توی گوگل ببینین ولی خب این خیلی قضیه رو پیچونده ساده شدش میشه زمانی که دو تا سیستم دارن نابود میشن و از هم فرو میپاشن، توی ی بازه زمانی مشخص این کوپنهاگ می‌تونه یکی از این سیستم ها که اندازه گیری شده رو واقعی کنه و به حقیقت تبدیلش کنه. حالا چه ربطی به گربه شرودینگر داره؟ الان براتون توضیح میدم

خب ربطش اینه که مگه ما نگفتیم اون حسگر پرتو توی جعبه بین ساعت ۱۲ تا ۱۲:۰۱ تنظیم شده؟ این میشه همون بازه زمانی که ما دنبالشیم حالا ما اومدیم گفتیم دوتا سیستم، یا بهتره بگیم دوتا احتمال این دوتا احتمال میشه همون احتمال زنده یا مرده بودن گربه ما و ما تا زمانی که در جعبه مون رو باز نکنیم متوجه نمیشیم که کدوم به حقیقت پیوسته حالا شاید بعضی هاتون این احتمال رو بدین که مثلا ۵۰ درصد سلول های گربه مرده و ۵۰ درصد سلول های بدن ، گربه این داستان زنده باشه خب بزارین اینو بگم که کاملا غلطه

خب الان می خوره تو ذوقتون چون ما گفتیم که احتمال میدیم پس یه دور دیگه تاکید می کنم ما فقط《احتمال》دادیم نگفتیم بلایی سر گربه میاد و ما برای تفسیر کوپنهاگ گفتیم که کوپنهاگ اون سیستمی که اندازه گیریش کردیم رو واقعی میکنه،حالا ما برای گربه شرودینگر چیو اندازه گرفتیم؟ خب حالا آخرین سوال اینه که ما چیو انداره گرفتیم؟ قبل از رفتن به اسلاید بعد درموردش فکر کنین و بعد جواب رو بخونین

ما درواقع درصد مرده یا زنده بودن گربه رو درنظر گرفتیم حالا دوباره یه فلش بک میزنیم به تفسیر کوپنهاگ ما توی تفسیر کوپنهاگ گفتیم یکی از اون سیستم های در حال فروپاشی که « اندازش گرفتیم»! الان ما درصد احتمالات، که جون گربه اس رو در نظر گرفتیم و کوپنهاگ هم قراره یکی از اونا رو به واقعیت کنه یعنی مرده بودن گربه یا زنده بودنش که زمانی که در جعبه رو باز کنیم جواب معلوم میشه این میشه جایی که کوپنهاگ در این آزمایش به کار میره و خب من وارد مکانیک کوانتومی و اینجور چیز ها نشدم چون هم طولانی میشد هم فهمش سخت تر میشد و این به ساده ترین زبانه