
کتاب خوندن یه دنیاییه که توش میتونی چیزای مختلف تجربه کنی اینجام که بهت چندتا دنیای جدید معرفی کنم

"انجمن شاعران مرده" این کتاب ماجرای چند دانشاموز دبیرستانی است که در مدرسهای بسیار معتبر و سختگیر درس میخوانند. مدرسهای که در آن همه دانشآموزان باید سخت درس بخوانند تا راهی دانشگاههای معتبر و رشتههای خوب شوند. اما با ورود معلم ادبیات جدید به مدرسه، بچهها با معنای جدیدی از زندگی آشنا میشوند. آنها میفهمند تنها راه موفقیت رشتههای خاص و دانشگاههای خاص نیست. خود این معلم ادبیات از دانشاموزان قدیمی همین مدرسه بوده. روزی یکی از دانشاموزان در کتابخانه دانشگاه از موضوعی خبردار میشود که پرده برداشتن از این راز فقط از عهده معلم جدید بر میآید و فهمیدن این راز باعث میشود بچهها تصمیم جدیدی بگیرند.

"بادبادکباز" رمان بادبادک باز جنبههای مختلف یک زندگی را نشان میدهد، و از فرهنگ یک ملت میگوید، از تناقضهای و از رسمهای مردم میگوید. ولی داستان اصلی، ماجرای بین دو دوست به نامهای امیر و حسن است. امیر و حسن هردو باهم بزرگ شدهاند و رشد یافتهاند. امیر پسر یک ارباب است ولی حسن پسر خدمتکاری است که در خانه پدر امیر کار میکرد. حسن یک انسان پاک و ساده بود که با تمام وجودش خود را فدای امیر کرد. در جای جای داستان دردی که در زندگی حسن خفته کاملا قابل لمس است، بهطوری که با خواندن داستان محال است بغض تمام وجودتان را نگیرد. بادبادک باز نخستین اثر منتشرشدهی خالد حسینی، نویسنده افغان است. این رمان به زبان انگلیسی است.

"اقیانوسی در ذهن" اقیانوسی در ذهن داستان جالب و هیجانانگیزی دربارهی پسری است به نام جک که مادرش را از دست داده است. جنگ جهانی دوم تمام شده و پدرش از جنگ برگشته اما او نمیتواند با پدرش ارتباط در خوری برقرار کند. تا اینکه پدرش او را به یک مدرسهی شبانهروزی میفرستد تا هم نظم و ترتیب را یاد بگیرد و هم آموزش نظامی ببیند. جک در این مدرسه هیچ دوستی ندارد تا اینکه با پسری به اسم ارلی اودن آشنا میشود که رفتارهای عجیبی دارد. ارلی عاشق درس ریاضی است و با بقیه نمیتواند ارتباط برقرار کند. خواننده پس از مدتی متوجه میشود که ارلی اوتیسم دارد؛ درحالیکه در زمانی که داستان روایت میشود هنوز این ویژگی و تمایز ذهنی را نمیشناختند. جک و ارلی (به قول جک، عجیبترین پسر) با هم دوست میشوند. دوستی این دو از قسمتهای جالب این رمان است.

"جنگ چکاوکها" کلاریسا و برادر بزرگترش پیتر در تابستان سال ۱۹۱۴ منتشرند که به کورنوال پیش پدربزرگ و مادربزرگشان بروند و تمام تابستان را با پسرعموی دوستداشتنیشان، روپرت بگذرانند. اما کمکم سایه شوم جنگ بر همه جا گسترده میشود. روپرت برای دفاع از کشور به جبهه میرود و زندگی عادی پایان میپذیرد. کلاری احساس میکند که تابستانهای زیبا و پر از آواز چکاوکها دیگر باز نخواهند گشت. آیا خانواده او از چنگال این جنگ خانمانسوز جان سالم به در میبرند؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود :)
ولی انجمن شاعران مرده 🛐