
همین دیگه...یه کتابه که مثلا شما از ۹ سالگی این کتابو بخونی واست جالبه،اما الان که ۱۳ سالته مثلاااا این کتابو بخونی داستان ها،شعر ها،جوک ها و نقاشی های این کتاب واستون دارک تر میشه،برای خودم همینطوری بوده...

بگو،بخوان،بکش،بسُرا صد قصه ی شیرین تر از عسل برای تو گفتم هزار ترانه ی دلنشین برای تو خواندم یک ملیون شعر خنده دار برای تو سرودم (گیریم که در وزن و قافیه گاهی کم آوردم) یک میلیارد نقاشی برایت کشیدم هی گفتم و خواندم،کشیدم و سرودم. حالا بیا بیا رفیق عزیز و باوفایم یک بار هم تو بگو بخوان بکش بسُرا برایم.

زندگینامه اول به دنیا آمد بعد بهش گفتند این کار را بکن،آن کار را نکن. بعد رفت شنا یاد گرفت بعد عروسی کرد و پس از آن غزل خداحافظی را خواند و زندگی نامه اش رسید به پایان.

تولدم مبارک! اگر کسی نیامد چی؟ هرچی چای و بستنی هست،خودم میخورم خودم میگویم و خودم میخندم خودم میر...قصم و با خودم میگویم: تولد،تولد تولدم مبارک!

جیمی جکجان «آه،زیر نور مهتاب کجا میروی جیمی جکجان من؟» «به دنبال سپیده دم میروم تمام شب یکسره میروم «آه،برای چه اشک میریزی؟ چرا چشم هایت سوی دریا راه کشیده،جیمی جکجان من؟» «به خیالم آن سوی امواج برکه ها سپیده دم نشسته چشم به راه من»

جیمی جکجان «چرا پریشانی،جیمی جکجان من؟ چرا به دنبال آبی آسمان میگردی؟ بالاپوشِ شب را دور خودت بپیچ محکم با پای خود پیش تو خواهد آمد سپیدهدم،جیمی جکجان من.»

اشکالینداره اگه تبلی،اشکالی نداره اگه بداخلاقی،خب باش اگه چاقی،مهم نیست اگه لاغری،برو خوش باش اگه اخلاق آقا بالا سر ها رو داری،داشته باش اگه بدجنسی،حرفی ندارم اگه بی ادبی،عیبی نداره اگه خسیسی،مسئله ای نیست خلاصه هرچی که هستی،بی خیال چون من ازت خوشم نمیاد به هر حال...!

خاراندن بی زحمت پشتم رو بخارون تا ازپول بی نیازت کنم آخه دستم به اون نقطه نمیرسه،چه کنم؟ آخیش...دستت درد نکنه! هزار هزار بار ممنون،چه کیفی داره! چی؟پول میخوای؟پول برای چی؟ آخه پشتم دیگه نمیخاره!

مدرسه تگرگ و باران سرمای فراوان و برف های دانه دانه بهانه ی خوبی هستند برای ماندن توی خانه.

عروسکخانه دیگه بزرگ شدی،نمی تونی چار دست و پا بخزی بری تو خونه ی عروسک ها باید همین جا زندگی کنی مثل بقیه ی ما باید راه هتی تازه بری راه های پرپیچ و خم و ناآشنا اما کاش،کاش می شد مثل قدیم ندیما همراهت برم چاردست و پا توی خونه ی عروسک ها

فروشگاه ننسی بدجنسه چیزهایی که میخوای،تموم کردیم چیزهایی که لازم داری،نداریم هرچیرو که گفتن داریم،نداریم نخیر،یک مثقالش رو هم نداریم تموم چیزهاییرو که دنبالش اومدی،حراج کردیم اونی هم که دوست داری گاهگُداری میآریم این چیزهایی هم که میخوای،اصلا نمیآریم حالا هم داریم تعطیل میکنیم،پس بفرمایید بیرون چون دوازده تا دوازده و ده دقیقهست ساعت کارمون

آقا ساعتچی آا ساعتچی از بچه پرسید:«چقدر میدی به خاطر یه روز بیشتر؟» جواب این بود:«هیچی.حتی یه پول سیاه چون روزهام زیاده،اندازه ی لبخندهای دنیا.» بچه بزرگتر شد،آا ساعتچی پرسید:«چقدر میدی به خاطر یه روز بیشتر؟» «یه دلار،حتی از اون هم کمتر آخه یهعالمه روز پیش رو دارم،شاید بیشتر.» وقت مر......دنش که رسید آقا ساعتچی ازش پرسید«چقدر میدی به خاطر یه روز بیشتر؟حالا جواب این بود:«هرچی تو دریا مروارید غلتانه هرچی تو آسمون ها ستاره ی درخشانه.»

بعد از... بعد از باران و آب شدن برف ها دستی درآمد از زمین چیزی برایم کشید شعری برایم سرود بعد آرام نوازش کرد گونه ام را و به من نشان داد راه خانه را

بچه دیو ترسو دیو کوچولو که اسمش فرد بود،گریه کنان گفت:«وای مامان جونم،زیر تختم یه بچه آدمه.» مامان دیوه لبخندی زد و گفت:«بچه آدم کدومه،فرد مگه عقلت کمه؟»

عنکبوت تو سرم عنکبوتی لانه کرده که تارهای عجیب و غریب میبافه تارهایی از ابریشم و رشته هایی از نقره که همه جوره پرنده ای را به دام میاندازه مثل خرده های لبخند ذره های اندیشه و گَرد لطیف رویا ها که میچسبند و میمانند سال ها و سال ها و سال ها...

من نبودم من نبودم دروغه کار من نبود دروغه نه،نه، کار من نبود صدبار گفتم حالا هم میگم با صدای بلند من نبودم نبودم به جان خودم بم«««یرم اگه دروغ بگم آخهدمن کجا و این کارها کجا... اما اگه یه وقت من این کار ها رو کرده باشم واقعا کفری میشی از دستم؟

باهمهچی به کافهچی گفتم:«یه ساندویچ سوسیس میخوام.» گفت:«با چی؟» گفتم:«باهمهچی!» اشتباه گنده ی من همینجا بود واقعا چون ساندویچ سوسیس رو آودن واسه من! اما با یه طوطی و یه زنبور عسلِ نقاب دار یه شن کش و یه آچار یه ساعت مچی و موش ماسک دار یه ماهی طلایی و یه قورباغه و یه ویولن یه پرچم و یه تاب و یه تلویزیون تا من باشم و دیگه سفارش ندم به کافهچی یه ساندویچ سوسیس باهمهچی!

سالها بعد... وقتی شعرهایم را ورق میزنی نمیتوانم صورتت را ببینم اما از جایی در آن دوردست ها صدای خنده ات را میشنوم و لبخند میزنم.

اینجوری نگاه نکن دستم خورد🥹
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بک میدم
اولین لایک و بازدیدد
@ساکوراعلی
چرا انقد کم بازدید گرفتهههه لایک کنینننن
______
خیلیا با شعر و غزل حال نمیکنن🥹
@توت فرنگی🍓😋
اجیییی خیلیییی بدی که به من دروغعلی گفتی که نیستمعلی تا تابستون😫
______
وای آره فک میکردم تهدیدای خانواده جدیه واقعا🦝
اجیییی خیلیییی بدی که به من دروغعلی گفتی که نیستمعلی تا تابستون😫
@ساکوراعلی
چرا انقد کم بازدید گرفتهههه لایک کنینننن
______
هه هه
@ساکوراعلی
مامان هنرمندمممممم 🥹
______
هنرمند؟
کتابه
ایشالا هرکی حمایت نمیکنه سوسک بشههه
سوسکککک؟😭🤣
اصن هیولا
تایتان بشننن
میخوام اتک فن بشم ولی دوستم گفته ۴۸۱۶۱۳46۸۸۴ ۸۴۴۸۷۶۴۸۴۸۴۴۹۴۶۴۸۴۰۴۸۵۶۵۶۵۸۱۰۴۵۸۳۷۶۴۹۴۰۱۰۴۸۴۶۴۳۴۸۴۹۴۶۴۵۸۴۶۵۶۵۸۵۶۶۱۱۰۱۶۴۴۶۱۸۸۱۴۶۴۸۴۰۸۴۹۴۹۴۹۴۶۷۶۴۸۴۹۰۴ میمیرن نبینم🥹
دوستت کاااااملا درست گفته ولی خب بازم به نظر من اتک ارزش دیدنشو داره 👍
منی که واسه مزگ خانواده ی تانجیرو گریه کردم نمیتونم ببینم هورا
منطقیعلی
بل بل
چرا انقد کم بازدید گرفتهههه لایک کنینننن
مامان هنرمندمممممم 🥹