برای بار صدممممم ساختم ببینیم چی میشه
از زبان لوکا: سکوت تو فضا حاکم بود . هیچکس حرفی نمیزد و مایکل هم عصبی بود. دیوید اومد تا مایکل رو دلداری بده و گفت:" مایکل نگران نباش عوضش الان دیگه کاری نداری فقط باید کارلا و دیوید و پیش هم برگردونی همین . گفتن به ماریا هم آخر سر بهش فکر می کنیم." ولی این حرفش اوضاع رو بدتر کرد. مایکل سرش داد کشید و گفت:" باشه اصلا تموم اینا به کنار به ماریا چی بگم؟ بگم اون پدری که همیشه داشتی دشمنت بوده؟ مادرت در آستانه مر****گه؟ چه فکری می کنه؟ حالش بدتر میشه ممکنه اونم ..." نتونست حرفش رو ادامه بده . تاحالا گریه مایکل رو ندیده بودم . با شناختی که ازش دارم اون یه پسر شوخ و پر حرف و برونگراس ولی این احساساتی که الان داره از خودش بروز میده یه چیز دیگه رو نشون میده.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
17 لایک
وقتی فهمیدم پارت بعد منتشر شده یه ذوقی کردم 😅
😍
وقتی فهمیدم منتشر شده یه ذوقی کردم 😅
😅🥰
۲ ماه بود رد میشد آخر سر از ریشه تغییرش دادم💗😍
کارت بی نظیر بود
ن.اظرش رو شکس دادی 😁
مرسی💚
شکستش دادم* البته یکی از ناظراش دوستم بود😅💜*
تو می توانی 💪
💪🙏🩵
عالیییییییییی
در انتظار پارت بعد خواهم ماند
ممنونمم💗💗💗
پارت بعد تو صف بررسیه💗💗
از شما ممنون نویسنده ماهر و تلاشگر ❤
از شما هم ممنون که حمایت میکنید💜💜💜💜💜💜💜💜
🙏
منو عذابب داد تا منتشر بشه
مچکرررر از ناظرشششششششششششش ۲ ماهی میشه منتشر نمیشه
خیلی قشنگ بود :)))))
مرسی قشنگم♥︎