گمشده در هاگوارتز p2

لونا پروفسور اسنیپ رو دید. که در حال صحبت با پروفسور مک گونگاله. میخواست جلو برود که پروفسور مک گونگال گفت: سلام ... مک گونگال به ردای لونا نگاه کرد و ادامه داد: سلام ویزلی. الان باید برای گروهبندی و صرف شام توی سرسرای بزرگ باشی. برو طبقه ی پایین سمت چپ.

لونا هم گفت: چشم پروفسور. و بعد رفت طبقه ی پایین سمت چپ. در راه به این فکر میکرد که چرا روی ردایش نوشته شده ویزلی. یعنی ممکن بود؟ به سرسرا رسید. سرسرای بزرگ از آنچه فکر میکرد هم زیبا تر بود. به سرعت جلو رفت تا گروهبندی شود. همه ی سوال هایش را فراموش کرده بود. فقط به این فکر میکرد که در چه گروهی می افتد.

کلاه فریاد زد: اما لیلی اسنیپ. دختری با چشمان سبز و موهای مشکی به سمت کلاه رفت. کلاه گفت: شجاعت گریفیندور، مهربانی هافلپاف، جاه طلبی اسلیترین، و هوش ریونکلا رو داری. به نظرم هوشت از همه بیشتره. کدوم گروه رو میخوای؟ اما گفت: هافلپاف نه. اسلیترین هم نه. گریفیندور هم، زیاد شجاع نیستم. ریونکلا رو میخوام.

کلاه فریاد زد: ریونکلا و بعد گفت: لونا هرماینی ویزلی. لونا به سمت کلاه رفت. استرس زیادی داشت. موهای قهوه ای تیره اش را تکان داد و چشمان آبیش را هم بعد از نشستن روی صندلی بست. کلاه گفت: اسلیترین و هافلپاف بهت نمیخوره. خودت کدوم گروه رو میخوای؟

لونا گفت: اسلیترین و هافلپاف نه. اما بین گریفیندور و ریونکلا... ریونکلا رو میخوام. کلاه فریاد زد: ریونکلا. و بعد لونا به سمت میز ریونکلا رفت. بچه ها پچ پچ میکردند. یکی گفت: چی؟ یه اسنیپ و یه ویزلی تو ریونکلا؟ امکان نداره. یکی دیگه میگفت: بجای اسلیترین و گریفیندور اومدن تو ریونکلا؟ امکان نداره. ویزلی ها همیشه تو گریفیندورند. اسنیپ ها و پرینس ها هم تو اسلیترین.

برو نتیجه چالش داریم.