سلام به همگی این داستان اسرار پنهان نام دارد امیدوارم خوشتون بیاد
نشسته بودم و داشتم سعی میکردم که از درد به خودم نپیچم تا دردم بیشتر نشود
آخه به من چه ربطی داره که اون پسر بچه غذا خورده؟
((خانم نوتا شارلوت اسکمندر سریع بیا اینجا))
دوبارهنه نه نه.....
((بله خانوم؟))
(( برو نامه ها رو جمع کن سریع))
با لرز و بدن درد رفتم دم در که چشم خورد به نامه ای از پوست گوزن که اسم من روش بود
بازش کردم که بخونمش که یهو
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)